تله pt8
تله pt8
یه چاقو از جیبش درآورد و بازش کرد و طناب هارو باز کرد و کمک کرد بلندشم ، وقتی یکم دقت کردم صورتشو دیدم ، تهیونگ بود ، چطوری منو پیدا کرده بود
.
.
وقتی اسلحه رو گرفت سمت مولیان به افراد گفتم حاضر باشن منم اسلحمو درآوردم رفتم سمتشون ، اون پیر مرد میخواست ماشه رو بکشه اما من زودتر این کارو کردم ، طناب مولیان رو باز کردم و کمکش کردم بلندشه ، با تعجب داشت نگام میکرد که کتمو درآوردم انداختم دورش رفتیم سوار ماشین شدیم.
-خوبی
+منو تعقیب میکنی
-شاید
ماشینو روشن کردم و حرکت کردم
+چرا اونوقت
-دلیل های خودمو دارم
+کجا میبریم؟
-خونه
+اون خونه نرو ببرم هتل
-کی گفته قراره بری خونه خودت
+چی
-میایی خونه من
+من با تو نسبتی دارم خودم خبر ندارم
-نا سلامتی همکاریم
مولیان بهم خیره شد منم یه نگاهی بهش کردم و دوباره جولومو نگاه کردم
+لی هان چی؟
-لی هان؟ همون پیر مرده
+اره
-بچه ها حلش میکنن ، راستی اون کی بود
+هیچکس
-پس نمیخوای بگی ، باشه اصرار نمیکنم
+ممنون
_برای چی
-همچی
-مولیان معروف آنقدر مهربونه
+اگه کسی در حقم لطفی کنه نادیده نمیگیرم
.
بلاخره رسیدیم ، سویچ ماشینو دادم به یکی از نگهبانا و کمک مولیان کردم تا بریم داخل
-این اتاقته ، چند دست لباس توش هست
+میتونم زنگ بزنم
-تو اتاق یه گوشی جدید با سیمکارت هست
+آدم مجهزی هستی
رفتم داخل اتاق ، کت تهیونگ رو انداختم رو تخت و سریع رفتم گوشیو از جعبه درآوردم ، سیمکارتو انداختم و زنگ زدم جونکوک
÷بفرمایید
+کوک منم آت
÷ات این گوشه کیه چی شده ؟
+جونکوک من الان خونه تهیونگم
÷چی؟
+داستانش طولانیه
÷من فردا میام دنبالت باشه
+باشه
÷شب بخیر
خودمو پرت کردم رو تخت داشتم به امشب فکر میکرد ، بلاخره اون عوضی مرد ، نگاهم افتاد به کت تهیونگ بلند شدم از اتاق اومدم بیرون رفتم پیش یکی از خدمتکارا
+ببخشید اتاق آقا کیم کجاست
/برید بالا ، راهرو سمت راست اتاق آخری
+ممنون
رفتم بالا در زدم رفتم داخل ولی با دیدن تهیونگ سرجام خشکم زد....
یه چاقو از جیبش درآورد و بازش کرد و طناب هارو باز کرد و کمک کرد بلندشم ، وقتی یکم دقت کردم صورتشو دیدم ، تهیونگ بود ، چطوری منو پیدا کرده بود
.
.
وقتی اسلحه رو گرفت سمت مولیان به افراد گفتم حاضر باشن منم اسلحمو درآوردم رفتم سمتشون ، اون پیر مرد میخواست ماشه رو بکشه اما من زودتر این کارو کردم ، طناب مولیان رو باز کردم و کمکش کردم بلندشه ، با تعجب داشت نگام میکرد که کتمو درآوردم انداختم دورش رفتیم سوار ماشین شدیم.
-خوبی
+منو تعقیب میکنی
-شاید
ماشینو روشن کردم و حرکت کردم
+چرا اونوقت
-دلیل های خودمو دارم
+کجا میبریم؟
-خونه
+اون خونه نرو ببرم هتل
-کی گفته قراره بری خونه خودت
+چی
-میایی خونه من
+من با تو نسبتی دارم خودم خبر ندارم
-نا سلامتی همکاریم
مولیان بهم خیره شد منم یه نگاهی بهش کردم و دوباره جولومو نگاه کردم
+لی هان چی؟
-لی هان؟ همون پیر مرده
+اره
-بچه ها حلش میکنن ، راستی اون کی بود
+هیچکس
-پس نمیخوای بگی ، باشه اصرار نمیکنم
+ممنون
_برای چی
-همچی
-مولیان معروف آنقدر مهربونه
+اگه کسی در حقم لطفی کنه نادیده نمیگیرم
.
بلاخره رسیدیم ، سویچ ماشینو دادم به یکی از نگهبانا و کمک مولیان کردم تا بریم داخل
-این اتاقته ، چند دست لباس توش هست
+میتونم زنگ بزنم
-تو اتاق یه گوشی جدید با سیمکارت هست
+آدم مجهزی هستی
رفتم داخل اتاق ، کت تهیونگ رو انداختم رو تخت و سریع رفتم گوشیو از جعبه درآوردم ، سیمکارتو انداختم و زنگ زدم جونکوک
÷بفرمایید
+کوک منم آت
÷ات این گوشه کیه چی شده ؟
+جونکوک من الان خونه تهیونگم
÷چی؟
+داستانش طولانیه
÷من فردا میام دنبالت باشه
+باشه
÷شب بخیر
خودمو پرت کردم رو تخت داشتم به امشب فکر میکرد ، بلاخره اون عوضی مرد ، نگاهم افتاد به کت تهیونگ بلند شدم از اتاق اومدم بیرون رفتم پیش یکی از خدمتکارا
+ببخشید اتاق آقا کیم کجاست
/برید بالا ، راهرو سمت راست اتاق آخری
+ممنون
رفتم بالا در زدم رفتم داخل ولی با دیدن تهیونگ سرجام خشکم زد....
۱۲.۷k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.