پارت دوم
پارت دوم
این بار جیهو رو تنها گیر آورده بود
-فقط به خاطر یه ماشین مدل بالا انقدر باهاش میری می گردی؟ انقدر دوسش داری؟
-من باید برم آقای چانگ ای لطفا ولم کنین
-لعنتی مگه تو با این مرد چقدر میتونی باشی؟ فوقش ۶ ماه! اونم به خاطر اینکه داری به خاطر پول باهاش می گردی! من بیشتر از دو ساله دیوونتم در به در دارم باهات میام و هر کاری برات کردم اصن برات مهم نبوده
-چون تو شوهر آیندم نمیشی! پولی داری که بشه فردا باهاش شکممونو سیر کرد؟ خونه ای داری که بشه توش زندگی کرد؟ ماشینی داری که من باهاش برم اینور اونور؟
-ندارم جیهو! ولی باور کن جور میکنم تو فقط قبول کن من دنیا و به پات میریزم!
-فقط شرتو از تو زندگیم کم کن من شوهر گدا گشنه نمی خوام
و جیهو اون رو تنها گذاشت
*
چانگ با یه بطری که داخلش بنزین بود و یه فندک وسط خیابون اصلی محله وایساده بود
مردم از توی پنجره های خونشون با ترس به چانگ ای نگاه می کردن
چه چیزی باعث شده بود این پسر فکر خودکشی به سرش بزنه؟
جیهو و نامزد پولدارش با دیدن چانگ ای وسط خیابون و قیافه های ترسیده کنجکاو شدن که چه خبره
چانگ ای داد زد:
-من نمی تونم شرِ خودمو از زندگیت کم کنم تا وقتی که زنده ام! تنها راهش همینه!
بنزینو روی بدنش خالی کرد و فوری فندک رو روشن کرد
در حالی که توی آنیش میسوخت گفت:
-خدایا...تو زندگی بعدیم می خوام جایی باشم که همه ی اینا برام تعظیم کنن!
*
جیسوک(پسره) به برگه ای که نتیجه آزمایش ها بود نگاه کرد
این نمره های منفی چیزهای خوبی رو نشون نمیداد
-متاسفم که میگم آقا ولی دیگه فکر نمی کنم امیدی برای نجات همسرتون باشه....باید بذارید تا دیار باقی...
دکتر رفت
جیسوک عصبی برگه های آزمایش رو مچاله کرد و به طرف همسرش که روی تخت دراز کشیده بود و به سختی نفس می کشید رفت
-جیسوک؟...اومدی؟
-دیگه خستم کردی سئو! این همه مدت با یه زنِ مریض موندم و فقط خرج عمل و آزمایشاتو دادم هیچی به هیچی فقط داری بدتر میشی! ببین من دیگه نمی تونم باهات زندگی کنم من از یه دختر دیگه خوشم اومده و با اون حالم بهتره!
-ولی جیسوک....من دارم همه ی تلاشمو می کنم خوب بشم
-برام مهم نیست قاضی میارم اینجا طلاق نامه رو امضا کنه!
جیسوک بی توجه به اشکای سئو و حال بدش از اتاق بیرون رفت
-متاسفم که قلب سالمی ندارم....
اشکاش روی بالش میریخت و دیدش رو تار می کرد
سمت چپ سینش به شدت درد می گرفت و به این معنی بود که دوباره رگ های قلبش قراره بسته بشن
با حرفایی که جیسوک زد قلبش طاقت نداشت
هر لحظه ضعیف تر و بدتر میشد تا جایی که دیگه نفس کم آورد و بدنش روی تخت شل شد
-می خوام توی زندگی بعدی....یه بدن سالم داشته باشم و حال جیسوکو بگیرم.....
سئو اسلاید دوم
این بار جیهو رو تنها گیر آورده بود
-فقط به خاطر یه ماشین مدل بالا انقدر باهاش میری می گردی؟ انقدر دوسش داری؟
-من باید برم آقای چانگ ای لطفا ولم کنین
-لعنتی مگه تو با این مرد چقدر میتونی باشی؟ فوقش ۶ ماه! اونم به خاطر اینکه داری به خاطر پول باهاش می گردی! من بیشتر از دو ساله دیوونتم در به در دارم باهات میام و هر کاری برات کردم اصن برات مهم نبوده
-چون تو شوهر آیندم نمیشی! پولی داری که بشه فردا باهاش شکممونو سیر کرد؟ خونه ای داری که بشه توش زندگی کرد؟ ماشینی داری که من باهاش برم اینور اونور؟
-ندارم جیهو! ولی باور کن جور میکنم تو فقط قبول کن من دنیا و به پات میریزم!
-فقط شرتو از تو زندگیم کم کن من شوهر گدا گشنه نمی خوام
و جیهو اون رو تنها گذاشت
*
چانگ با یه بطری که داخلش بنزین بود و یه فندک وسط خیابون اصلی محله وایساده بود
مردم از توی پنجره های خونشون با ترس به چانگ ای نگاه می کردن
چه چیزی باعث شده بود این پسر فکر خودکشی به سرش بزنه؟
جیهو و نامزد پولدارش با دیدن چانگ ای وسط خیابون و قیافه های ترسیده کنجکاو شدن که چه خبره
چانگ ای داد زد:
-من نمی تونم شرِ خودمو از زندگیت کم کنم تا وقتی که زنده ام! تنها راهش همینه!
بنزینو روی بدنش خالی کرد و فوری فندک رو روشن کرد
در حالی که توی آنیش میسوخت گفت:
-خدایا...تو زندگی بعدیم می خوام جایی باشم که همه ی اینا برام تعظیم کنن!
*
جیسوک(پسره) به برگه ای که نتیجه آزمایش ها بود نگاه کرد
این نمره های منفی چیزهای خوبی رو نشون نمیداد
-متاسفم که میگم آقا ولی دیگه فکر نمی کنم امیدی برای نجات همسرتون باشه....باید بذارید تا دیار باقی...
دکتر رفت
جیسوک عصبی برگه های آزمایش رو مچاله کرد و به طرف همسرش که روی تخت دراز کشیده بود و به سختی نفس می کشید رفت
-جیسوک؟...اومدی؟
-دیگه خستم کردی سئو! این همه مدت با یه زنِ مریض موندم و فقط خرج عمل و آزمایشاتو دادم هیچی به هیچی فقط داری بدتر میشی! ببین من دیگه نمی تونم باهات زندگی کنم من از یه دختر دیگه خوشم اومده و با اون حالم بهتره!
-ولی جیسوک....من دارم همه ی تلاشمو می کنم خوب بشم
-برام مهم نیست قاضی میارم اینجا طلاق نامه رو امضا کنه!
جیسوک بی توجه به اشکای سئو و حال بدش از اتاق بیرون رفت
-متاسفم که قلب سالمی ندارم....
اشکاش روی بالش میریخت و دیدش رو تار می کرد
سمت چپ سینش به شدت درد می گرفت و به این معنی بود که دوباره رگ های قلبش قراره بسته بشن
با حرفایی که جیسوک زد قلبش طاقت نداشت
هر لحظه ضعیف تر و بدتر میشد تا جایی که دیگه نفس کم آورد و بدنش روی تخت شل شد
-می خوام توی زندگی بعدی....یه بدن سالم داشته باشم و حال جیسوکو بگیرم.....
سئو اسلاید دوم
۴۲.۰k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.