پارت اول
پارت اول
این داستان راجب دو روحه
دو روحی که با زندگی سخت و مشکلاتشون بهم رسیدن و مکمل خودشونو پیدا کردن
مهم نیست که چند بار میمیری چند بار سختی میکشی چند بار شکسته میشی مهم اینه که یه زندگی جدیدو شروع میکنی با خوب و بدی هاش
*
چانگ ای(پسره)دستی به موهای تازه اصلاح شده اش کشید
امیدوار بود جیهو هم از این مدل مو خوشش بیاد
پول اصلاح موش رو به آرایشگر داد و رفت بیرون
بالاخره اونقدری پول داشت که جیهو رو به رستوران کوچیک معروف محلشون ببره
به گل فروشی اونطرف خیابون رفت
با فروشنده سلام گرمی داد و ازش یه شاخه گل رز درخواست کرد
گل رز قرمز با گلبرگ های قرمز و شاداب
چانگ ای پول گل رو داد و به طرف چهار راه رفت
همیشه این وقت روز مروارید از کلاس زبانش برمی گشت تا به خونه بره
تو راه با خودش حرفایی که می خواست به جیهو بزنه رو مرور می کرد
بالاخره رسید به چهار راه
جیهو هم اونجا بود
تی شرت شلوار شلوار سفید و بلندی پوشیده بود و موهای خرمایی بلندش رو بافته بود
چانگ ای لبخندی به این حجم از زیبایی فرشته ی مقابلش زد
اهم اهمی کرد که جیهو از دنیای افکارش اومد بیرون
-سلام چطوری؟
جیهو میشد دختر همسایه چانگ ای
پدر اون صاحب یه سوپر مارکتی کوچیک بود و مادرش سال های پیش مرده بود
برای همین جیهو زبان یاد می گرفت تا راحت تر خرج زندگیشونو بده
چانگ ای از همون روز اولی که دیده بودش بدجوری عاشقش شده بود!
اون دخترو با تموم وجودش می خواست
جیهو لبخند خجالتی ای زد و گفت:
-سلام آقا چانگ ای شما خوبین؟
-من که حالم خیلی خوبه....راستی این....
با صدای پیچیدن ماشین و لندکروز مشکی در مقابلشون حرف چانگ ای قطع شد
راننده ماشین شیشه رو پائین داد و رو به جیهو چشمک زد
جیهو خندید و بدون توجه به چانگ ای داخل ماشین نشست و ماشین حرکت کرد
چانگ ای که تو شوک دیدن این صحنه ها بود چند ثانیه همین طور به مسیری که ماشین رفته بود خیره بود
یادش اومد باید گل رو میداده اما اون گل روی زمین افتاده بود و پژمرده و کثیف شده بود
احتمالا موقعی که اون ماشین تو خیابون پیچیده بوده گل از دستش افتاده بوده
*
چانگ ای هر روز و تو هر ساعت جیهو رو تعقیب می کرد
هر دفعه هم که جیهو بیرون بود اون لندکروز مشکی میومد و جیهو رو می برد
چانگ ای که دیگه اعصابش از دست اون صاحب ماشین خط خطی شده بود یه روز مچ جیهو رو با اون مرد تنها گرفت
-آقای چانگ ای میشه بپرسم چرا هر وقت من بیرونم شما دارین دنبال من میایین؟
-میشه به من بگین این آقا کیه که من هر وقت شمارو میبینم سوار ماشین ایشونین؟
+من نامزدشم جناب! بعدم به شما چه ربطی داره؟
-جوابتونو گرفتین؟ حالا هم برین و انقد مزاحمم نباشین
چانگ ای انگار که یه سطل آب خالی کرده باشن رو سرش
نه این امکان نداشت...
اسلاید دوم چانگ ای
این داستان راجب دو روحه
دو روحی که با زندگی سخت و مشکلاتشون بهم رسیدن و مکمل خودشونو پیدا کردن
مهم نیست که چند بار میمیری چند بار سختی میکشی چند بار شکسته میشی مهم اینه که یه زندگی جدیدو شروع میکنی با خوب و بدی هاش
*
چانگ ای(پسره)دستی به موهای تازه اصلاح شده اش کشید
امیدوار بود جیهو هم از این مدل مو خوشش بیاد
پول اصلاح موش رو به آرایشگر داد و رفت بیرون
بالاخره اونقدری پول داشت که جیهو رو به رستوران کوچیک معروف محلشون ببره
به گل فروشی اونطرف خیابون رفت
با فروشنده سلام گرمی داد و ازش یه شاخه گل رز درخواست کرد
گل رز قرمز با گلبرگ های قرمز و شاداب
چانگ ای پول گل رو داد و به طرف چهار راه رفت
همیشه این وقت روز مروارید از کلاس زبانش برمی گشت تا به خونه بره
تو راه با خودش حرفایی که می خواست به جیهو بزنه رو مرور می کرد
بالاخره رسید به چهار راه
جیهو هم اونجا بود
تی شرت شلوار شلوار سفید و بلندی پوشیده بود و موهای خرمایی بلندش رو بافته بود
چانگ ای لبخندی به این حجم از زیبایی فرشته ی مقابلش زد
اهم اهمی کرد که جیهو از دنیای افکارش اومد بیرون
-سلام چطوری؟
جیهو میشد دختر همسایه چانگ ای
پدر اون صاحب یه سوپر مارکتی کوچیک بود و مادرش سال های پیش مرده بود
برای همین جیهو زبان یاد می گرفت تا راحت تر خرج زندگیشونو بده
چانگ ای از همون روز اولی که دیده بودش بدجوری عاشقش شده بود!
اون دخترو با تموم وجودش می خواست
جیهو لبخند خجالتی ای زد و گفت:
-سلام آقا چانگ ای شما خوبین؟
-من که حالم خیلی خوبه....راستی این....
با صدای پیچیدن ماشین و لندکروز مشکی در مقابلشون حرف چانگ ای قطع شد
راننده ماشین شیشه رو پائین داد و رو به جیهو چشمک زد
جیهو خندید و بدون توجه به چانگ ای داخل ماشین نشست و ماشین حرکت کرد
چانگ ای که تو شوک دیدن این صحنه ها بود چند ثانیه همین طور به مسیری که ماشین رفته بود خیره بود
یادش اومد باید گل رو میداده اما اون گل روی زمین افتاده بود و پژمرده و کثیف شده بود
احتمالا موقعی که اون ماشین تو خیابون پیچیده بوده گل از دستش افتاده بوده
*
چانگ ای هر روز و تو هر ساعت جیهو رو تعقیب می کرد
هر دفعه هم که جیهو بیرون بود اون لندکروز مشکی میومد و جیهو رو می برد
چانگ ای که دیگه اعصابش از دست اون صاحب ماشین خط خطی شده بود یه روز مچ جیهو رو با اون مرد تنها گرفت
-آقای چانگ ای میشه بپرسم چرا هر وقت من بیرونم شما دارین دنبال من میایین؟
-میشه به من بگین این آقا کیه که من هر وقت شمارو میبینم سوار ماشین ایشونین؟
+من نامزدشم جناب! بعدم به شما چه ربطی داره؟
-جوابتونو گرفتین؟ حالا هم برین و انقد مزاحمم نباشین
چانگ ای انگار که یه سطل آب خالی کرده باشن رو سرش
نه این امکان نداشت...
اسلاید دوم چانگ ای
۳۶.۶k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.