𝕡𝕒𝕣𝕥³⁰
𝕡𝕒𝕣𝕥³⁰
ویو ته
فرصت مناسبی برای کاشتن بچه بود! اما با همین یه بار ک نمیشه!
ولی خوب باید تلاشمو بکنم و بیشتر مواظب ات باشم!
درسته ک بهش قول دادم تا حداقل یک سال بعد رابطمون بچه نیاریم و اینکه ماهنوز ازدواج هم نکردیم اما من چاره ای ندارم!
مطمعنم اونم بعد چند ماه از داشتن بچه خوشحال میشه!
بنابراین تمام قدرتمو جمع میکردم تا ضربه بزنم! خیلی جیغ میزد! حق داشت! من هیچوقت اینطوری نبودم! اشکاش میومدن اما چیکار میتونستم بکنم! بدتر از همه اون بدنش ک وحشی ترم میکرد!
تصمیم داشتم راند های طولانی مدت و زیاد برم!
بعد چند دقیقه ای ک ازش کشیدم بیرون تا نفسی تازه کنه دوباره واردش کردم اما بعد چند ضربه ای از بدنش خون اومد و بعد بیهوش شد!
وای نع! آخه چرا باید بیهوش بشی؟ زیادی بهش سخت گرفتم!
_اتتت.... اتتت پاشو! چشاتو باز کن!
خیلی سریع بدنشو تمیز کردم و لباس تنش کردم! خودمم لباس پوشیدم و ات رو تخت خوابوندم!
_حالا چیکار کنم؟نکنه اتفاقی براش بیوفته؟
داشتم میرفتم ب دکتر زنگ بزنم ک...
+تهه..(بیحالی)
باشنیدن صداش سریع برگشتم سمتش و دستشو گرفتم
_خو...خوبی؟
+هققق....ته....ته....کمرم! د...دلم....هققق...پاممم...
حق داشت من زیادی عجله کرده بودم و خب درعین حال عصبی هم بودم!
بقلش کردم و سرشو روی سینم گذاشتم
_آروم باش! من آره...من خیلی بهت سخت گرفتم!
+هققق....اخخخ...تیر میکشه! هققق...خیلی درد داره.....نمیشه تحمل کرد!
حالا چیکار کنم؟
_اوکی بیبی آروم بهش الان ب دکتر زنگ میزنم!
گوشیمو برداشتم و به دکترم زنگ زدم!
بعد چند مین دکتر رسید'"
دکتر وقتی ات رو دید فهمید ماجرا چی بوده
دکتر=حالت خوبه؟
+نع...هققق...نمیدونم چیکار کنم..هقق..میشه یه کاری کنین دردم بهتر بشه!
دکتر=بیرون بمونین تا ببینم چی شده!
رفتم و روی مبل نشستم تا دکتر بیاد
بعد چندمین دکتر اومد بیرون
+حالش بهتر شد؟
دکتر=آقای کیم حال این دختر اصلا خوب نیس و خب شما زیادی بهش سخت گرفتین! ایشون تا چندروزی باید کاملا استراحت کنن!
من چند تا دارو هم نوشتم اونا رو تهیه کنین و بهش بدین!
من دیگ میرم
_ممنون!
و پول رو ب آجوما دادم تا بره و بهشون بده و خودم رفتم پیش ات
#ته
#ات
#نونا
#فلیکس
#هیونحین
#فیک
#کمکمکنید
#اسمات
#فیک
#بیتیاس
#استریکیدز
از این به بعد شرایط می زارمم
شـرایـط♡
۱۵لایک
۱۰نظر
اگر می خواین پارت بعد رو بخونین
لایک کنید🍷🖤
ویو ته
فرصت مناسبی برای کاشتن بچه بود! اما با همین یه بار ک نمیشه!
ولی خوب باید تلاشمو بکنم و بیشتر مواظب ات باشم!
درسته ک بهش قول دادم تا حداقل یک سال بعد رابطمون بچه نیاریم و اینکه ماهنوز ازدواج هم نکردیم اما من چاره ای ندارم!
مطمعنم اونم بعد چند ماه از داشتن بچه خوشحال میشه!
بنابراین تمام قدرتمو جمع میکردم تا ضربه بزنم! خیلی جیغ میزد! حق داشت! من هیچوقت اینطوری نبودم! اشکاش میومدن اما چیکار میتونستم بکنم! بدتر از همه اون بدنش ک وحشی ترم میکرد!
تصمیم داشتم راند های طولانی مدت و زیاد برم!
بعد چند دقیقه ای ک ازش کشیدم بیرون تا نفسی تازه کنه دوباره واردش کردم اما بعد چند ضربه ای از بدنش خون اومد و بعد بیهوش شد!
وای نع! آخه چرا باید بیهوش بشی؟ زیادی بهش سخت گرفتم!
_اتتت.... اتتت پاشو! چشاتو باز کن!
خیلی سریع بدنشو تمیز کردم و لباس تنش کردم! خودمم لباس پوشیدم و ات رو تخت خوابوندم!
_حالا چیکار کنم؟نکنه اتفاقی براش بیوفته؟
داشتم میرفتم ب دکتر زنگ بزنم ک...
+تهه..(بیحالی)
باشنیدن صداش سریع برگشتم سمتش و دستشو گرفتم
_خو...خوبی؟
+هققق....ته....ته....کمرم! د...دلم....هققق...پاممم...
حق داشت من زیادی عجله کرده بودم و خب درعین حال عصبی هم بودم!
بقلش کردم و سرشو روی سینم گذاشتم
_آروم باش! من آره...من خیلی بهت سخت گرفتم!
+هققق....اخخخ...تیر میکشه! هققق...خیلی درد داره.....نمیشه تحمل کرد!
حالا چیکار کنم؟
_اوکی بیبی آروم بهش الان ب دکتر زنگ میزنم!
گوشیمو برداشتم و به دکترم زنگ زدم!
بعد چند مین دکتر رسید'"
دکتر وقتی ات رو دید فهمید ماجرا چی بوده
دکتر=حالت خوبه؟
+نع...هققق...نمیدونم چیکار کنم..هقق..میشه یه کاری کنین دردم بهتر بشه!
دکتر=بیرون بمونین تا ببینم چی شده!
رفتم و روی مبل نشستم تا دکتر بیاد
بعد چندمین دکتر اومد بیرون
+حالش بهتر شد؟
دکتر=آقای کیم حال این دختر اصلا خوب نیس و خب شما زیادی بهش سخت گرفتین! ایشون تا چندروزی باید کاملا استراحت کنن!
من چند تا دارو هم نوشتم اونا رو تهیه کنین و بهش بدین!
من دیگ میرم
_ممنون!
و پول رو ب آجوما دادم تا بره و بهشون بده و خودم رفتم پیش ات
#ته
#ات
#نونا
#فلیکس
#هیونحین
#فیک
#کمکمکنید
#اسمات
#فیک
#بیتیاس
#استریکیدز
از این به بعد شرایط می زارمم
شـرایـط♡
۱۵لایک
۱۰نظر
اگر می خواین پارت بعد رو بخونین
لایک کنید🍷🖤
۲۸.۳k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.