𝕡𝕒𝕣𝕥³¹
𝕡𝕒𝕣𝕥³¹
رو تخت خوابیده بود،قشنگ معلوم بود باهاش درد میکنه!
_بهتر شدی؟
+هقق...تهیونگ چرا اینطوری کردی؟
_چطوری کردم؟
+هیچوقت اینطوری ضربه نمیزدی! قدرتت بیشتر شده یا چیزی میخوای؟ فکر بدن ضعیفم رو نمیکنی؟
نمیتونستم بهش بگم بچه میخوام چون اونوقت دیگ بهم نمیداد!
_من فقط یکم....خوب میدونی خیلی وقت بود ک باهم رابطه نداشتیم و خب دیدنت منو بد وحشی میکرد!
و بغلش کردم و خوابیدیم!
+ولی...
_هیش...کسی تو بغل ددیش اذیت نمیکنه و میزاره ددیش استراحت کنه!
ویو ات
با وجود اینکه دلیل همه دردام اون بود ولی دوسش داشتم! کم کم مسکن ها اثر کرد و خوابم برد!
با درد شدیدی از سوی پایین بدنم بیدار شدم
+اهههه
چرا اینطوری میشم! ای خدا لعنت کنه! همش تقصیر خودمه ک رفتم توی حموم!(کور میشدی نمیرفتی😑کرم خودت بود!)
نمیتونستم راه برم و کسی هم دور و برم نبود!
+آجوووماااا
ته از در اومد
_اهم؟
+تو مگ نباید الان کمپانی باشی؟
_مرخصی گرفتم!
+میشه ببریم صبحونه بخوریم؟
_چند دقیقه دیگ اجوما ناهار رو میکشه!
+ناهارر؟
_اهم..ظهره! مسکن زیاد زده بودن بهت برا همین زیاد خوابیدی!
بعد اومد بغلم کرد و بردم پایین
+میدونی چند وقت بود بقلم نکرده بودی؟
_اهم
بعد ناهار بقلم کرد و جلوی تلوزیون، نشوندم کنار خودش و باهم فیلم دیدیم!
اگ بیماریم باعث بشه اینقدر ب ته نزدیک بشم پس ای کاش همیشه مریض بمونم!
_ات ببین تو حق نداری خودتو اذیت کنی فهمیدی!
+هن؟ چش شده؟ سرش ب جایی خورده؟
_از این به بعد نباید زیادی تحرک داشته باشی و یا چیزای سنگین بلند کنی!
+مگ حاملم ک اینطوری میگی؟
_نع دکترت بهم گفت باید تا حداقل یک ماه استراحت داشته باشی!
ویو ته
آره حرفای مناسبیه چون اگ بچه ای هم در حال تشکیل باشه باید ازش مراقبت بشه تا سالم بمونه!
ویو ات
چ حرفای عجیبی میزنه! ولی من ک از خدامه راحت باشم! تازه الان ک اصلا نمیتونم راه برم ک بخوام کاری بکنم!
+چشم مستر کیم!
_حالا فیلمتو ببین!
(پرش زمانی 8روز بعد)
تقریبا حالم خوب شده و دردام رو حس نمیکنم! خیلی عجیبه چون تهیونگ دیگه زیاد کمپانی نمیمونه و بیشتر توی خونس!
نکته:پدر تهیونگ اونو راحت گذاشته تا بتونه براش نوه بیاره!
ویو ته
توی کمپانی پدرم بهم گفته بود ک ساعت 7امشب با ات به مهمونی خانوادگیمون برم و به همشون نشون بدم ک قراره برای پدرم یه نوه بیارم و این مسخره بازیا سر جانشین بابام رو از بین ببرم!
پس ب ات گفتم و اون هم قبول کرد ک باهام ب مهمونی بیاد
نکته: ات از اینکه ته داره برای بچه تلاش میکنه خبر نداره!🙈
ویو ات
ببخشیدکمبودویسگوننزاشت🥲
شـرایـتـطـ♡
۲۵لایک
۱۷کامنت
اگر می خوای پارت بعد رو بخونی
لایک کن بیب🍷🖤
#فیک
#هیونجین
#کمکم کنید
#فلیکس
#ات
#ته
#هان
#ادمین
#اسمات
رو تخت خوابیده بود،قشنگ معلوم بود باهاش درد میکنه!
_بهتر شدی؟
+هقق...تهیونگ چرا اینطوری کردی؟
_چطوری کردم؟
+هیچوقت اینطوری ضربه نمیزدی! قدرتت بیشتر شده یا چیزی میخوای؟ فکر بدن ضعیفم رو نمیکنی؟
نمیتونستم بهش بگم بچه میخوام چون اونوقت دیگ بهم نمیداد!
_من فقط یکم....خوب میدونی خیلی وقت بود ک باهم رابطه نداشتیم و خب دیدنت منو بد وحشی میکرد!
و بغلش کردم و خوابیدیم!
+ولی...
_هیش...کسی تو بغل ددیش اذیت نمیکنه و میزاره ددیش استراحت کنه!
ویو ات
با وجود اینکه دلیل همه دردام اون بود ولی دوسش داشتم! کم کم مسکن ها اثر کرد و خوابم برد!
با درد شدیدی از سوی پایین بدنم بیدار شدم
+اهههه
چرا اینطوری میشم! ای خدا لعنت کنه! همش تقصیر خودمه ک رفتم توی حموم!(کور میشدی نمیرفتی😑کرم خودت بود!)
نمیتونستم راه برم و کسی هم دور و برم نبود!
+آجوووماااا
ته از در اومد
_اهم؟
+تو مگ نباید الان کمپانی باشی؟
_مرخصی گرفتم!
+میشه ببریم صبحونه بخوریم؟
_چند دقیقه دیگ اجوما ناهار رو میکشه!
+ناهارر؟
_اهم..ظهره! مسکن زیاد زده بودن بهت برا همین زیاد خوابیدی!
بعد اومد بغلم کرد و بردم پایین
+میدونی چند وقت بود بقلم نکرده بودی؟
_اهم
بعد ناهار بقلم کرد و جلوی تلوزیون، نشوندم کنار خودش و باهم فیلم دیدیم!
اگ بیماریم باعث بشه اینقدر ب ته نزدیک بشم پس ای کاش همیشه مریض بمونم!
_ات ببین تو حق نداری خودتو اذیت کنی فهمیدی!
+هن؟ چش شده؟ سرش ب جایی خورده؟
_از این به بعد نباید زیادی تحرک داشته باشی و یا چیزای سنگین بلند کنی!
+مگ حاملم ک اینطوری میگی؟
_نع دکترت بهم گفت باید تا حداقل یک ماه استراحت داشته باشی!
ویو ته
آره حرفای مناسبیه چون اگ بچه ای هم در حال تشکیل باشه باید ازش مراقبت بشه تا سالم بمونه!
ویو ات
چ حرفای عجیبی میزنه! ولی من ک از خدامه راحت باشم! تازه الان ک اصلا نمیتونم راه برم ک بخوام کاری بکنم!
+چشم مستر کیم!
_حالا فیلمتو ببین!
(پرش زمانی 8روز بعد)
تقریبا حالم خوب شده و دردام رو حس نمیکنم! خیلی عجیبه چون تهیونگ دیگه زیاد کمپانی نمیمونه و بیشتر توی خونس!
نکته:پدر تهیونگ اونو راحت گذاشته تا بتونه براش نوه بیاره!
ویو ته
توی کمپانی پدرم بهم گفته بود ک ساعت 7امشب با ات به مهمونی خانوادگیمون برم و به همشون نشون بدم ک قراره برای پدرم یه نوه بیارم و این مسخره بازیا سر جانشین بابام رو از بین ببرم!
پس ب ات گفتم و اون هم قبول کرد ک باهام ب مهمونی بیاد
نکته: ات از اینکه ته داره برای بچه تلاش میکنه خبر نداره!🙈
ویو ات
ببخشیدکمبودویسگوننزاشت🥲
شـرایـتـطـ♡
۲۵لایک
۱۷کامنت
اگر می خوای پارت بعد رو بخونی
لایک کن بیب🍷🖤
#فیک
#هیونجین
#کمکم کنید
#فلیکس
#ات
#ته
#هان
#ادمین
#اسمات
۲۲.۲k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.