تکپارتی ( درخواستی)
موضوع: وقتی که خدمت کار جینی و اون چند ساله عاشقته اما یه شب که مسته بهت تج....اوز.... میکنه
ویو جین
بخاطر به هم ریختن کارا اعصابم خورد شده بود .. بچه ها هم بهم گفته بودن بریم بار .. برای اینکه حالم بهتر بشه باهاشون رفتم ... وقتی وارد شدیم بوی ویسکی و الکل داشت خفه ام میکرد ولی بعد از گذشت چند دقیقه بهم عادت کردم ... داشتیم با پسرا الکل میخوردیم و حرف میزدیم که ... یکی از دخترای بار اومد پیشمون و برامون عشوه میومد ... خواست بشینه روی پا..م که هل اش دارم و افتاد زمین ... خواست دوباره روی .. پا..م بشینه که اسلحه ام و درآوردم و یه گلوله فرو کردم توی سرش ... صدای جیغ از اطراف بلند شد ... بدون توجه به بقیه شروع به نوشین ویسکیِ که توی دستم بود کردم ... نمیدونم چند تا لیوان خوردم ... که کاملا مست شده بودم ... وقتی به ساعت نگاه کردم ۱۲ شب بود ... هنوز دیر نشده بود ... به خوردن ویسکی ادامه دادم کم کم همه ی افراد بار داشتن میرفتن ... افراد کمی بودن از روی میز بلند شدم و بعد از حساب کردن پول ویسکی ها از بار خارج شدن .. و به سمت ماشینم رفتم ... به زور خودم و تا خونه رسوندم و .. وارد خونه شدم ... چراغا خاموش بودن و به نظر میومد همه خوابن ... به سمت اتاقی که ا.ت توش بود رفتم ... وقتی در و باز کردم مثل همیشه خواب بود ... هر شب میومدم و تا صبح نگاش میکردم خیلی بامزه خوابیده بود ولی لباسش یکم باز بود ... شونه هاش و خط..سین..ه اش معلوم بود و منو یکم تحری.ک میکرد ... احساس میکردم ... دی.....کم ... داره بزرگ .. میشه .. بهش توجه نکردم و به صورتش زول زده بودم .. که چشمم
. به لب..اش خورد ... بهش نزدیک شدم و ... ل..بام ... و روی ...لبا..ش قرار دادم و ... مک میزدم .. که تکونی خورد ولی. نمیتونستم ... از ل..باش جدا شم ..... خیلی شیرین بودن..... خواستم زبو...نم و وارد دهنش کنم .. که ... هل ام داد ... و بلند شد ...
+ار...ب....ا...ب
- اه .. لعنتی میخوامت
دوباره به سمتش رفتم و گرفتمش خواستم ببو...سمش ... ولی میزد به ...دستم و خودش و ازم جدا میکرد
- آروم بگیر ... باهات کاری ندارم فقط بزار
.. طعم شون و بچشم ...
+ا...ر...ب..ا...ب ( گریه . آروم )
از اینکه گریه اش و ببینم قلبم به درد میومد .. توی بغلم گرفتمش و سعی کردم راضی اش کنم که .. چیزی نیست
- هی.. آروم باش کاری نمیکنم باشه قول میدم تا خودت نخوای کاری نمیکنم لطفا گریه نکن ... فرشته ها نباید گریه کنن ...
اشکاش و پاک کرد و به صورتم نگاه میکرد
- چیه تا حالا هندسام ندیدی
+ نه ندیدم ...ولی الان دارم میبینم
دستم و ....روی سی..نه اش کشیدن و ... فشار دادم و. که نا...له ...ی کرد ..
- بهت نیاز دارم دختر کوچولو
+اخه درد داره ( کیوت )
- نمیزارم درد بکشی .. بهم اعتماد کن...
سرش و تکون داد و ( بقیه اش اسماته چون باید برم دکتر نمیتونم بنویسمش برای همین خودتون تصور کنید )
بعدِ اهم اهم ( دو راند بود و یکی توی اتاق دومی توی حموم برای اینکه بفهمید )
روی پاه...ام گذاشتمش و ... به جاهای .. کبود روی گردنش نگاه کردم
- چه خوشگل شدن
+ درد داره گفتی درد نداره (آروم . بغض )
- چیزی نیست جوجه زود دردش تموم میشه
+ اوهوم..... دوست دارم
- ولی من عاشقتم عزیزم
پایان
ویو جین
بخاطر به هم ریختن کارا اعصابم خورد شده بود .. بچه ها هم بهم گفته بودن بریم بار .. برای اینکه حالم بهتر بشه باهاشون رفتم ... وقتی وارد شدیم بوی ویسکی و الکل داشت خفه ام میکرد ولی بعد از گذشت چند دقیقه بهم عادت کردم ... داشتیم با پسرا الکل میخوردیم و حرف میزدیم که ... یکی از دخترای بار اومد پیشمون و برامون عشوه میومد ... خواست بشینه روی پا..م که هل اش دارم و افتاد زمین ... خواست دوباره روی .. پا..م بشینه که اسلحه ام و درآوردم و یه گلوله فرو کردم توی سرش ... صدای جیغ از اطراف بلند شد ... بدون توجه به بقیه شروع به نوشین ویسکیِ که توی دستم بود کردم ... نمیدونم چند تا لیوان خوردم ... که کاملا مست شده بودم ... وقتی به ساعت نگاه کردم ۱۲ شب بود ... هنوز دیر نشده بود ... به خوردن ویسکی ادامه دادم کم کم همه ی افراد بار داشتن میرفتن ... افراد کمی بودن از روی میز بلند شدم و بعد از حساب کردن پول ویسکی ها از بار خارج شدن .. و به سمت ماشینم رفتم ... به زور خودم و تا خونه رسوندم و .. وارد خونه شدم ... چراغا خاموش بودن و به نظر میومد همه خوابن ... به سمت اتاقی که ا.ت توش بود رفتم ... وقتی در و باز کردم مثل همیشه خواب بود ... هر شب میومدم و تا صبح نگاش میکردم خیلی بامزه خوابیده بود ولی لباسش یکم باز بود ... شونه هاش و خط..سین..ه اش معلوم بود و منو یکم تحری.ک میکرد ... احساس میکردم ... دی.....کم ... داره بزرگ .. میشه .. بهش توجه نکردم و به صورتش زول زده بودم .. که چشمم
. به لب..اش خورد ... بهش نزدیک شدم و ... ل..بام ... و روی ...لبا..ش قرار دادم و ... مک میزدم .. که تکونی خورد ولی. نمیتونستم ... از ل..باش جدا شم ..... خیلی شیرین بودن..... خواستم زبو...نم و وارد دهنش کنم .. که ... هل ام داد ... و بلند شد ...
+ار...ب....ا...ب
- اه .. لعنتی میخوامت
دوباره به سمتش رفتم و گرفتمش خواستم ببو...سمش ... ولی میزد به ...دستم و خودش و ازم جدا میکرد
- آروم بگیر ... باهات کاری ندارم فقط بزار
.. طعم شون و بچشم ...
+ا...ر...ب..ا...ب ( گریه . آروم )
از اینکه گریه اش و ببینم قلبم به درد میومد .. توی بغلم گرفتمش و سعی کردم راضی اش کنم که .. چیزی نیست
- هی.. آروم باش کاری نمیکنم باشه قول میدم تا خودت نخوای کاری نمیکنم لطفا گریه نکن ... فرشته ها نباید گریه کنن ...
اشکاش و پاک کرد و به صورتم نگاه میکرد
- چیه تا حالا هندسام ندیدی
+ نه ندیدم ...ولی الان دارم میبینم
دستم و ....روی سی..نه اش کشیدن و ... فشار دادم و. که نا...له ...ی کرد ..
- بهت نیاز دارم دختر کوچولو
+اخه درد داره ( کیوت )
- نمیزارم درد بکشی .. بهم اعتماد کن...
سرش و تکون داد و ( بقیه اش اسماته چون باید برم دکتر نمیتونم بنویسمش برای همین خودتون تصور کنید )
بعدِ اهم اهم ( دو راند بود و یکی توی اتاق دومی توی حموم برای اینکه بفهمید )
روی پاه...ام گذاشتمش و ... به جاهای .. کبود روی گردنش نگاه کردم
- چه خوشگل شدن
+ درد داره گفتی درد نداره (آروم . بغض )
- چیزی نیست جوجه زود دردش تموم میشه
+ اوهوم..... دوست دارم
- ولی من عاشقتم عزیزم
پایان
- ۱۳.۳k
- ۲۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط