P.19
P.19
「مافیای سرد」
Hary And Jong Kook
♤Faik ♧
🂡🂢 the gambler🂣🂤
(هاری، کوک. آجوما.. جوهی،، الکس،. خدمتکارا & )
، نه..... اگه چیز دیگه ای بود قبول میکردم ولی این نه
. چرا؟ (با لحنی که خیلی ناراحت بنظر میاد و با قیافه ی مظلوم)
، دیگه گول رفتارات رو نمی خورم
. هاری ( با لحن کیوت)
، من دلم از اخرین باری که رابطه داشتیم درد میکنه نمی تونم بازم انجامش بدم
. قول میدم اروم پیش برم
، دفعه ی پیش هم همین قول رو دادی
. هاری جوننننننن
، قبلا که هر.... زه بودم ( با جدیت )
. من اون موقع عصبی بودم
، ولی به هر حال نباید اون حرف رو میزدی
، تازه از من هم عذر خواهی نکردی بعد از انتظار داری باهات رابطه داشته باشم( حرفش رو تند و با اعصبانیت زد)
، اصلا من قهرم( با لحن ناراحت و قیافه ی مظلوم)
*و هاری اتاق رو ترک میکنه*
. هی هاری
. نرو عشقم
*الان کوک پشت در هاری هستش*
. عشقم میشه بیام
، اگه تونستی بیا
. *خواستن درو باز کنم دیدم قفله*
. هاری در و باز کن تا نشکوندمش
، جونگ کوک جان داداش حالت خوبه
، این در نمیشکنه
. چرا نباید نشکنه؟
، چون خودت خواستی
، من چه بدونم من که نگفتم تو گفتی
. هی ی لحظه تو الان به من چی گفتی؟
، چی گفتم؟
. گفتی جونگ کوک جان
، خوب؟
. بعدش گفتی داداش
،خوب؟
. تو منو به چشم داداش میبینی؟
، ی جورایی
. نزار بیام تو
، داداش در قفله
. چیزی به نام کیلید یدک وجود داره
. فعلا
، خاک بسرم بهتره در و باز کنم برم ی قایم شم... حالا کجا قایم شم وای الان میاد اها اتاق خودش صد درصد اونجا رو نمیگرده *همشون رو تو ذهنش گفت*
. خب هاری خانم اماده باش چون قراره بدجور پاره بشی
「مافیای سرد」
Hary And Jong Kook
♤Faik ♧
🂡🂢 the gambler🂣🂤
(هاری، کوک. آجوما.. جوهی،، الکس،. خدمتکارا & )
، نه..... اگه چیز دیگه ای بود قبول میکردم ولی این نه
. چرا؟ (با لحنی که خیلی ناراحت بنظر میاد و با قیافه ی مظلوم)
، دیگه گول رفتارات رو نمی خورم
. هاری ( با لحن کیوت)
، من دلم از اخرین باری که رابطه داشتیم درد میکنه نمی تونم بازم انجامش بدم
. قول میدم اروم پیش برم
، دفعه ی پیش هم همین قول رو دادی
. هاری جوننننننن
، قبلا که هر.... زه بودم ( با جدیت )
. من اون موقع عصبی بودم
، ولی به هر حال نباید اون حرف رو میزدی
، تازه از من هم عذر خواهی نکردی بعد از انتظار داری باهات رابطه داشته باشم( حرفش رو تند و با اعصبانیت زد)
، اصلا من قهرم( با لحن ناراحت و قیافه ی مظلوم)
*و هاری اتاق رو ترک میکنه*
. هی هاری
. نرو عشقم
*الان کوک پشت در هاری هستش*
. عشقم میشه بیام
، اگه تونستی بیا
. *خواستن درو باز کنم دیدم قفله*
. هاری در و باز کن تا نشکوندمش
، جونگ کوک جان داداش حالت خوبه
، این در نمیشکنه
. چرا نباید نشکنه؟
، چون خودت خواستی
، من چه بدونم من که نگفتم تو گفتی
. هی ی لحظه تو الان به من چی گفتی؟
، چی گفتم؟
. گفتی جونگ کوک جان
، خوب؟
. بعدش گفتی داداش
،خوب؟
. تو منو به چشم داداش میبینی؟
، ی جورایی
. نزار بیام تو
، داداش در قفله
. چیزی به نام کیلید یدک وجود داره
. فعلا
، خاک بسرم بهتره در و باز کنم برم ی قایم شم... حالا کجا قایم شم وای الان میاد اها اتاق خودش صد درصد اونجا رو نمیگرده *همشون رو تو ذهنش گفت*
. خب هاری خانم اماده باش چون قراره بدجور پاره بشی
۲.۷k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.