P.21
P.21
「مافیای سرد」
Hary And Jong Kook
♤Faik ♧
🂡🂢 the gambler🂣🂤
(هاری، کوک. آجوما.. جوهی،، الکس،. خدمتکارا &)
(1ماه بعد)
هاری ویو
از اون موقع ای که کوک گفت باند دشمن حمله کرده رفته و دیگه هم نیومده اوایل خیلی ناراحت بودم چون الکس گفت تیر خورده و حالش خوب نیست
همیشه خبرش رو از الکس میگرفتم ولی اون میگف بهتر میشه فقط صبر کن منم در جواب میگفتم امید وارم 4 روز پیش الکس به من گفت باید عمارت رو عوض کنیم پس وسایل هاتو جمع کن منم جمع کردم و رفتم اون یکی عمارت خیلی بزرگ بود ی عالمه خدمتکار داشت و نگهبان
امروز خواستم برم بیرون که دیدم عطر مورد علاقم نیست یادم اومد که تو اون یکی عمارت جا گذاشتمش پس راهی شدم که برم اون عمارت
45مین بعد
رفتم تو ولی از داخل یکی اتاق ها صدای اه و ناله میومد رفتم عطرم رو برداشتم بعد رفتم سمت اتاق چیزی که دیده بودم باورم نمیشد و پشمام ریخت نه ببخشید یعنی خیلی برام جالب نبود
دیدم کوک داره با ی زن دیگه س. ک. س میکنه نشستم تا اخر دیدم و اشک میریختم که اخرش کوک گفت:
. تو از هاری بهتر عمل میکنی
، اره معلومه از من بهتر عمل میکنه ( هاری وارد اتاق شد و با ارمش گفت)
. هاری؟؟؟؟؟
، اره هاری همونی که بهش خیانت کردی
. اره بهت خیانت کردم
، *همون لحظه ی شکی بهم وارد شد و بغض کردم که لب زد*
. از خونه ی من گمشو بیرون
، داشتم میرفتم که یهو گفت
. منظورم همون خونه ای که الکس بردت اونجا وسایلاتون رو جمع کن و برو
، حتما
「مافیای سرد」
Hary And Jong Kook
♤Faik ♧
🂡🂢 the gambler🂣🂤
(هاری، کوک. آجوما.. جوهی،، الکس،. خدمتکارا &)
(1ماه بعد)
هاری ویو
از اون موقع ای که کوک گفت باند دشمن حمله کرده رفته و دیگه هم نیومده اوایل خیلی ناراحت بودم چون الکس گفت تیر خورده و حالش خوب نیست
همیشه خبرش رو از الکس میگرفتم ولی اون میگف بهتر میشه فقط صبر کن منم در جواب میگفتم امید وارم 4 روز پیش الکس به من گفت باید عمارت رو عوض کنیم پس وسایل هاتو جمع کن منم جمع کردم و رفتم اون یکی عمارت خیلی بزرگ بود ی عالمه خدمتکار داشت و نگهبان
امروز خواستم برم بیرون که دیدم عطر مورد علاقم نیست یادم اومد که تو اون یکی عمارت جا گذاشتمش پس راهی شدم که برم اون عمارت
45مین بعد
رفتم تو ولی از داخل یکی اتاق ها صدای اه و ناله میومد رفتم عطرم رو برداشتم بعد رفتم سمت اتاق چیزی که دیده بودم باورم نمیشد و پشمام ریخت نه ببخشید یعنی خیلی برام جالب نبود
دیدم کوک داره با ی زن دیگه س. ک. س میکنه نشستم تا اخر دیدم و اشک میریختم که اخرش کوک گفت:
. تو از هاری بهتر عمل میکنی
، اره معلومه از من بهتر عمل میکنه ( هاری وارد اتاق شد و با ارمش گفت)
. هاری؟؟؟؟؟
، اره هاری همونی که بهش خیانت کردی
. اره بهت خیانت کردم
، *همون لحظه ی شکی بهم وارد شد و بغض کردم که لب زد*
. از خونه ی من گمشو بیرون
، داشتم میرفتم که یهو گفت
. منظورم همون خونه ای که الکس بردت اونجا وسایلاتون رو جمع کن و برو
، حتما
۳.۴k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.