کابوس تلخ
کابوس تلخ
p:8🍓
دستشو دور کمرم حلقه کرد و
گفت
کوک: اون پایینی بهت نیاز داره
ا.ت : کوک لطفا نکن
ویو من
کوک ا.ت رو براید استایل بغل کرد ا.ت دستو پا میزد کوک رسید به اتاق لباس هر دو تاشون رو پاره کرد و شروع کرد مک شدیدی میزد به لبای ا.ت ا.ت دردش میومد ولی کوک نمیزاشت جیغ بزنه شروع کرد رفت سراغ گردنش و کیس مارک زد و یدفعه کلشو کرد تو ا.ت ا.ت جیغش رفت هوا ولی توی دهن کوک و همینطوری کوک میگفت همکاری کن و ا.تم همکاری کرد و سیاهی مطلق
صبح
ا.ت صبح با دل در بسیار فروانی بیدار شدم لباسامو تنم کردم و رفتم خیابون و خوراکی خریدم موقع برگشت کوک داشت بوکس تمرین میکرد بیخیال شدم رفتم حموم بعد حموم اومد بیرون
رفتم ناهار درست کردم دلم دردش بیشتر شده بود رفتم بغل کوک و گریم اومد بالا
کوک: چی شده عشقم
ا.ت : دلم در..
و سیاهی مطلق
کوک سریع بردش بیمارستان و دکترا سریع بردنش تو اتاق
چن ساعت بعد
کوک: داشتم بی قراری میکردم و گریه میکردم و اسم ا.تو صدا میکردم دکتر اومد بیرون و با لبخند ملیحی بهم گفت....
اینم از این پارت کشتینم اینقدر اسمات اسمات بزار ر🥲🥴😭🤣
p:8🍓
دستشو دور کمرم حلقه کرد و
گفت
کوک: اون پایینی بهت نیاز داره
ا.ت : کوک لطفا نکن
ویو من
کوک ا.ت رو براید استایل بغل کرد ا.ت دستو پا میزد کوک رسید به اتاق لباس هر دو تاشون رو پاره کرد و شروع کرد مک شدیدی میزد به لبای ا.ت ا.ت دردش میومد ولی کوک نمیزاشت جیغ بزنه شروع کرد رفت سراغ گردنش و کیس مارک زد و یدفعه کلشو کرد تو ا.ت ا.ت جیغش رفت هوا ولی توی دهن کوک و همینطوری کوک میگفت همکاری کن و ا.تم همکاری کرد و سیاهی مطلق
صبح
ا.ت صبح با دل در بسیار فروانی بیدار شدم لباسامو تنم کردم و رفتم خیابون و خوراکی خریدم موقع برگشت کوک داشت بوکس تمرین میکرد بیخیال شدم رفتم حموم بعد حموم اومد بیرون
رفتم ناهار درست کردم دلم دردش بیشتر شده بود رفتم بغل کوک و گریم اومد بالا
کوک: چی شده عشقم
ا.ت : دلم در..
و سیاهی مطلق
کوک سریع بردش بیمارستان و دکترا سریع بردنش تو اتاق
چن ساعت بعد
کوک: داشتم بی قراری میکردم و گریه میکردم و اسم ا.تو صدا میکردم دکتر اومد بیرون و با لبخند ملیحی بهم گفت....
اینم از این پارت کشتینم اینقدر اسمات اسمات بزار ر🥲🥴😭🤣
۷.۶k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.