عشق یعنی خواب باشی بوسه بیدارت کند

عشق یعنی خواب باشی بوسه بیدارت کند
یار با چشم خمار و مست تب دارت کند

عشق یعنی شب برایت شمع روشن میکند
آن لباسی که دلت میخواست را تن میکند

عشق یعنی بوسه های دزدکی در کوچه ها
پایِ کوه و دست های قرمز از آلوچه ها

عشق یعنی یک نسیم آن روسری را شل کند
ناگهان هم غیرت مردانه ی او گل کند

عشق یعنی هرکجا باهم همیشه تا ابد
تا ته دنیا تورا هرجا که خواهد می برد

شهر را با او پیاده بارها هی گز کنی
او برایت شعر میخواند برایش حظ کنی

عشق یعنی شعرهایت را همیشه از بر است
عشق یعنی از همه مردان برایت برتر است

نام تو ورد زبانش هرزمان و هرکجا
عشق یعنی خنده های بی دلیل و نابجا

عشق یعنی بوسه،باران،خنده و گاهی بغل
عشق یعنی خاطره ،دفتر،قلم...یعنی غزل
دیدگاه ها (۳)

عشق یعنی مشکلی آسان کنیدردی از در مانده ای درما...

گل شوی در باغ عشقم باغبانت می شوم در کویر داغ و سوزان سایبان...

طمع در سیم و زر ،چندین مکن گر دین و دل خواهی،که دین و دل تبه...

مهربانی خواندم از طرز نگاهت بارهادوستت دارم عزیزم با همین مع...

چند ده سال بعد شده. تنها در ساحل خلوت نوشهر قدم می زنی. با خ...

دیدار دوباره..[p1]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط