Living white you

Living white you
Pt. 10
جیمین رفت داخل خونه که یه چیز کوچیک پرید بغلش. ات جیمین رو محکم بغل کرد و جیمین هم متقابلا اون رو بغل کرد.
_فرشته من. خوبی؟
+کجا بودی؟
_خونه هوانگ. نگران نباش.
+بیا بریم پیش بقیه.
رفتن پیش بقیه تو پذیرایی. و ناله جیمین با نشستن رو مبل بلند شد.
+.... تو هم؟ 😐
جین ـ داداش میزاشتی چند روز از مال خودت و ات بگذره بعد.
نامجون ـ خب.. ازت چی میخواست؟
جیمین ـرشوه
ات ـ هههه (جیغ کوچولو)
هوپی ـ جلو بچه زشتهههههه
جیمین ـ خدا رو شکر تموم شد.
یونگی ــ هااعوو(خمیازه) خب زودتر میرفتی. خواب و زندگی رو ازمون گرفته بود.
جیمین ـ ببند. راستی برنامه ریزی کردم تا بریم لندن.
کوک ـ لندن؟ برا چی؟
ات ـ هوراااااا
جیمین ـ خب پاشین آماده شین.
فلش بک به تو هواپیما.(آی ام گشادعلی)
ات ویو.
شب بود. از پنجره بیرون رو نگاه میکردم که......
ادامه دارد.......
سلام بچه ها. ببخشید دیر گذاشتم. اینترنت ندارم. ولی سعی میکنم زود تر بزارم
دیدگاه ها (۳)

ادیت خودمه

این بشر خیلی خوبهه. خیلی دوستش دارمممممـتانوسسسسس💜💜💜

Living white you Pt. 9+تهیونگا. جیمین اوپا رو کجا بردن؟ =نگر...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۲# جیمین : چرا انقدر ذوق داری بریم خون...

پارت ۵۴ات: مثلا روز عروسیمونه 😡جیمین: باشه باشه میمونیم ات: ...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۶#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط