Living white you

Living white you
Pt. 9
+تهیونگا. جیمین اوپا رو کجا بردن؟
=نگران نباش. تا فردا برمیگرده. ات..
+هوم؟
=جیمین رو دوست داری؟
+اوهوم.(خجالت)
=عالیه. من میرم پایین. استراحت کن.
و رفت پایین. خودم رو به زور خوابوندم تا زیاد فکر نکنم.
جیمین ویو.
(شب)
رو تخت نشسته بودم و به ات فکر میکردم که در باز شد.❌ این قسمت داستان رو از دایرکت بگیرید❌ صبح شده بود. هردو صبحونه خوردن و به سمت خونه جیمین راه افتادن.
( پشت در خونه)
# ازت بابت دیشب ممنونم. و ببخشید که درد کشیدی.
_درد؟ بیشتر لذت داشت. خوب حالا ازت میخوام وامونده کنی.
# حتما.
و با زدن بوسه ای رو لب های جیمین، خداحافظی اش رو اعلام کرد و رفت.
ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۳۰)

Living white you Pt. 10جیمین رفت داخل خونه که یه چیز کوچیک پ...

ادیت خودمه

Living white you Pt. 8اون پدر و مادرش رو از دست داده بود. ام...

چرا حرف منو باور نمیکنی

نام فیک: عشق مخفیPart: 57ویو ات*یون هو رو دادم به جیمین. جیم...

تکپارتی از جیمین:(وقتی بدون اجازه میری بار....)(همچی از روزی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط