پارت دیوانه وار عاشق

پارت۳ [دیوانه وار عاشق]


ناشناس:(همون پسره) ددیو کوفت آنقدر بدم میاد ازت ( زیر لب)


(پرش به بعد از مدرسه)

ات:سلام به همگی

ب ات: خفه شو دختره چشم سفید باز که یه پسره اوفتاده دنبالت این چه وضعشه

م ات: واقعا که انتظار از تو یکی نداشتم

ات: مگه تقصیر منه( با بغض) میگین تو مدرسه اذیت نکنم با کسی هم کاری نداشته باشم اونا برای من قلدری میکنن من نباید کاری کنم حالا همین یه نفر که جونم رو نجات میده هم باید طرد کنید هق هق( صدای گریه)

م ات: دختره چشم سفید حالا رو حرف بزرگترت حرف میزنی بدو برو تو اتاقت تا یه هفته هم نه مدرسه میری نه از اتاقت بیرون میای نه جایی میری

ات: .........

(چند مین بعد)

ات: از این زندگی خسته شدم دیر یا زود فرقی نداره یه بلایی سر خودم...... هق هق....... میارم..... هق هق
حد اقل ......هق .... باید درسم رو بخونم که بدتر از این نشه..هق هق

(شب)

ات: هوف خسته شدم گشنمه ساعت ۱۱ نصف شبه همه خوابن ولی اجازه ندارم از اتاقم بیرون برم شام هم که نخوردم فایده نداره باید تحمل کنم

(فردا صبح)

ات: هاااااوو (صدای خمیازه) ساعت ۷ صبح عه از تختم بلند شدم تختم رو مرتب کردم دست و صورتم رو شستم خوش بو کننده دهان زدم موهام رو شونه کردم و دم اسبی بستم لباس خوابم رو عوض کردم که در اتاقم زده شد

خدمتکار: تق تق ( صدای در)...... بانو میتونم بیام داخل

ات: بفرما

خدمتکار: بانو صبحانتون رو آوردم........چیز دیگه ای لازم ندارید؟

ات: نه

خدمتکار: کاری داشتید صدام کنید بانو

ات: باشه برو

خدمتکار: چشم

ات: عاا بالاخره صبحانه خیلی گرسنه بودم

(چند مین بعد)

ات: خدمتکار

.......

ات: خدمتکار

........

ات: خدمتکاررررر

خدمتکار: بله بانو

ات: چرا انقدر دیر اومدی

خدمتکار: معذرت میخوام بانو

ات: عیبی نداره حالا این صبحانه ها رو ببر

خدمتکار: چشم بانو کار دیگه داشتید بگید

ات: باشه برو


نیاز به پارت بعد؟= حمایت

بخدا مغزم نمیکشه یچیزی دارم سر هم میکنم حمایت کنیددددد لطفاااااااا
دیدگاه ها (۰)

پارت۲ [دیوانه وار عاشق]ناشناس: مجبور نیستم ( دست ات رو گرفت...

پارت۱ [دیوانه وار عاشق]ات: سلام من ات هستم ۱۸ سالمه و تو ک...

چرا من پارت 13ویو صبح ات: بیدار شدم رفتم دسشویی و کارایه لاز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط