وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس...
وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس...
پارت پنجم
ویو ا.ت
رفتیم داخل که...
جین سریع یه غذا درست کرد و همه نشستیم خوردیم
+دست پختت عالیه هیونگ
جین 😎
نامجون :خب همه اتاق هاشون دو نفره هست جز یونگی که تو اتاقش فقط خودشه پس ا.ت تو اونجا میخوابی
تو این چند ساعت همه باهام خوب شد بودن جز یونگی که اصلا محل سگم نمیزاشت
تتو افکار خودم بودم که با صدای یونگی به خودم اومدم
شوگا:آه نامجون من نمیخوام با ا.ت باشم
نامجون :یونگی اینجوری ما کلا چهار تا اتاق داریم ا.ت باید تو سالن بخوابه
+عع خب من میتونم برم عمارت خودم اینجوری راحت تر هستید شما هم
جیمین:نه بابا ا.ت شی تو همینجا باشی بهتره
+اما...
یونگی:اصلا به من چه فقط خیلی سروصدا نمیکنی
+ب،باشه
نامجون:برید بخوابید فردا ساعت هشت (شب) کنسرت داریم
همه رفتن اتاق خودشون من و یونگی هم رفتیم دیگه واقعا لباسم داشت اذیتم میکرد سوجون هم قرار بود فردا لباس هام رو بیاره پس به یونگی گفتم
+ببینم تو لباس داری ؟!
#نه پس لخت میخوابم
:/
+منظورم اینکه من لباس هام رو فردا میارن یه تیشرت میدی
#نع بگیر بخواب
+ممنون
رفتم رو تخت بالایی خوابیدم (تخت دو طبقه هست که طبقه پایین یونگی طبقه بالا ا.ت)
داشت خوابم میبرد که یه چی پرت شد رو صورتم که مساوی شد با جیغ من
#زهر مار بیا و خوبی کن
+آیشش اینجوری تیشرت میدن خب همون بالا لباسم رو عوض کردم و نیم تنه رو پرت کردم که بره جای کتم صاف افتاد وسط اتاق
+ف.ا.ککک
#روانی بزار ...
یونگی که تازه لباس رو دیده بود پخی زد زیر خنده
سریع رفتم پایین
با همون چهره خشنی که تا الان آدم کشتم رو کردم به یونگی
+به من میخندی جناب مین میخوای بکشمت ؟!
#برو بچه جون انگار خستگی زده به سرت
و گرفت خوابید وایی خدا این چرا آنقدر خونسرده
رفتم سر جام خوابیدم
پرش زمانی ویو صبح و...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake
پارت پنجم
ویو ا.ت
رفتیم داخل که...
جین سریع یه غذا درست کرد و همه نشستیم خوردیم
+دست پختت عالیه هیونگ
جین 😎
نامجون :خب همه اتاق هاشون دو نفره هست جز یونگی که تو اتاقش فقط خودشه پس ا.ت تو اونجا میخوابی
تو این چند ساعت همه باهام خوب شد بودن جز یونگی که اصلا محل سگم نمیزاشت
تتو افکار خودم بودم که با صدای یونگی به خودم اومدم
شوگا:آه نامجون من نمیخوام با ا.ت باشم
نامجون :یونگی اینجوری ما کلا چهار تا اتاق داریم ا.ت باید تو سالن بخوابه
+عع خب من میتونم برم عمارت خودم اینجوری راحت تر هستید شما هم
جیمین:نه بابا ا.ت شی تو همینجا باشی بهتره
+اما...
یونگی:اصلا به من چه فقط خیلی سروصدا نمیکنی
+ب،باشه
نامجون:برید بخوابید فردا ساعت هشت (شب) کنسرت داریم
همه رفتن اتاق خودشون من و یونگی هم رفتیم دیگه واقعا لباسم داشت اذیتم میکرد سوجون هم قرار بود فردا لباس هام رو بیاره پس به یونگی گفتم
+ببینم تو لباس داری ؟!
#نه پس لخت میخوابم
:/
+منظورم اینکه من لباس هام رو فردا میارن یه تیشرت میدی
#نع بگیر بخواب
+ممنون
رفتم رو تخت بالایی خوابیدم (تخت دو طبقه هست که طبقه پایین یونگی طبقه بالا ا.ت)
داشت خوابم میبرد که یه چی پرت شد رو صورتم که مساوی شد با جیغ من
#زهر مار بیا و خوبی کن
+آیشش اینجوری تیشرت میدن خب همون بالا لباسم رو عوض کردم و نیم تنه رو پرت کردم که بره جای کتم صاف افتاد وسط اتاق
+ف.ا.ککک
#روانی بزار ...
یونگی که تازه لباس رو دیده بود پخی زد زیر خنده
سریع رفتم پایین
با همون چهره خشنی که تا الان آدم کشتم رو کردم به یونگی
+به من میخندی جناب مین میخوای بکشمت ؟!
#برو بچه جون انگار خستگی زده به سرت
و گرفت خوابید وایی خدا این چرا آنقدر خونسرده
رفتم سر جام خوابیدم
پرش زمانی ویو صبح و...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake
۲.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.