وقتی ازت متنفر بود ...
وقتی ازت متنفر بود ...
پارت ششم
ویو تهیونگ
_لعنت به همتون
و ....
رفتم بالا تو اتاق بورام
ویو بورام
تو اتاق بودم که تهیونگ عصبی اومد داخل و از چونه صورتم رو محکم گرفت
_اصلا میفهمی داری چیکار میکنی ؟! هه ماشین چند صد میلیاردی منو خراب کردی میفهمی ؟! بهت گفتم رو اعصاب من راه نرو ولی چیکار کردی رفتی رو اعصابم
بورام ...فاتحه خودت رو بخون فقط دعا کن تنها نشیم تو یه خونه وگرنه زندگی برات جهنم میشه
بعد از اتمام حرفش محکم چونه مو ولم کرد که افتادم رو تخت
_عوضی
تهیونگ بیرون رفت
حالا من چیکار کنم با این دیوونه خداا رو زمین نشستم و زانو هام رو بغل کردم نفهمیدم کی خوابم برد
ویو صبح
صبح با صدا زدن های یه نفر بیدار شدم لیا بود
#بورام بورام بیدار شو
+ب،بله
#صورتت چیشده دختر چرا گونت قرمزه ؟!
+ه،هیچی نیست دیشب به در کمد خورد
#دروغ گوی خوبی نیستی بورام
+ولم کن لیا
لباسم رو عوض کردم یکم به صورتم رسیدم و رفتم پایین سر میز صبحانه فقط پیش تهیونگ خالی بود با تردید و ترس رفتم نشستم وسط های صبحانه بود که
+زن عمو من میخواستم در مورد تهیونگ بگم من نمیخوام با اون... آخخ (زیر لب)
هنوز حرفم کامل نشده بود که تهیونگ از پاک نیشگون خیلی محکمی گرفت
م.ت:بگو دخترم
سریع حرفم رو عوض کردم
+من ،من نمیخوام با اون برا خرید عروسی برم
م.ب:چرا
+خب تهیونگ برا لباس زیاد گیر میده
م.ت:باشه عزیزم
قرار بود فردا عروسی باشه آنقدر سریع بدبخت شدم
بعد از صبحانه یه لباس گرم پوشیدم هنوز هم داشت بارون میآمد رفتم بیرون
خرید ها رو کردم و با ماشین آوردن خونه خودم میخواستم پیاده بیام دیگه نزدیک های ساعت هشت غروب بود هنوز بالون میآمد داشتم تو کوچه راه میرفتم که به یه مرد مست برخوردم داشت نزدیکم میشد کم کم میرفتم عقب هنوز چند متر فاصله داشت که پرت شد اون اون تهیونگ بود که داشت مرده رو میزد بعد از ده مین مرده و ولش کرد با عصبانیت زیاد اومد سمت من که....
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#FAKE
پارت ششم
ویو تهیونگ
_لعنت به همتون
و ....
رفتم بالا تو اتاق بورام
ویو بورام
تو اتاق بودم که تهیونگ عصبی اومد داخل و از چونه صورتم رو محکم گرفت
_اصلا میفهمی داری چیکار میکنی ؟! هه ماشین چند صد میلیاردی منو خراب کردی میفهمی ؟! بهت گفتم رو اعصاب من راه نرو ولی چیکار کردی رفتی رو اعصابم
بورام ...فاتحه خودت رو بخون فقط دعا کن تنها نشیم تو یه خونه وگرنه زندگی برات جهنم میشه
بعد از اتمام حرفش محکم چونه مو ولم کرد که افتادم رو تخت
_عوضی
تهیونگ بیرون رفت
حالا من چیکار کنم با این دیوونه خداا رو زمین نشستم و زانو هام رو بغل کردم نفهمیدم کی خوابم برد
ویو صبح
صبح با صدا زدن های یه نفر بیدار شدم لیا بود
#بورام بورام بیدار شو
+ب،بله
#صورتت چیشده دختر چرا گونت قرمزه ؟!
+ه،هیچی نیست دیشب به در کمد خورد
#دروغ گوی خوبی نیستی بورام
+ولم کن لیا
لباسم رو عوض کردم یکم به صورتم رسیدم و رفتم پایین سر میز صبحانه فقط پیش تهیونگ خالی بود با تردید و ترس رفتم نشستم وسط های صبحانه بود که
+زن عمو من میخواستم در مورد تهیونگ بگم من نمیخوام با اون... آخخ (زیر لب)
هنوز حرفم کامل نشده بود که تهیونگ از پاک نیشگون خیلی محکمی گرفت
م.ت:بگو دخترم
سریع حرفم رو عوض کردم
+من ،من نمیخوام با اون برا خرید عروسی برم
م.ب:چرا
+خب تهیونگ برا لباس زیاد گیر میده
م.ت:باشه عزیزم
قرار بود فردا عروسی باشه آنقدر سریع بدبخت شدم
بعد از صبحانه یه لباس گرم پوشیدم هنوز هم داشت بارون میآمد رفتم بیرون
خرید ها رو کردم و با ماشین آوردن خونه خودم میخواستم پیاده بیام دیگه نزدیک های ساعت هشت غروب بود هنوز بالون میآمد داشتم تو کوچه راه میرفتم که به یه مرد مست برخوردم داشت نزدیکم میشد کم کم میرفتم عقب هنوز چند متر فاصله داشت که پرت شد اون اون تهیونگ بود که داشت مرده رو میزد بعد از ده مین مرده و ولش کرد با عصبانیت زیاد اومد سمت من که....
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#FAKE
۴.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.