وقتی ازت متنفر بود ...
وقتی ازت متنفر بود ...
پارت هفتم
ویو بورام
بعد از ده مین مرده رو ولش کرد.و با عصبانیت زیاد اومد سمت من که...
محکم یه دونه کوبوند تو گوشم
_معلوم هست ده ساعته بیرون چیکار میکنی ؟! هااا
+من،من اومده بودم خرید
_چرا مثل آدم هایی رفتار میکنی که خوشحالن ها چرا فکر میکنی این ازدواج واقعا قراره خوب باشه بورام آنقدر احمق نباش
+اصلا به تو چه ربطی داره ها ؟! چه ربطی داره ؟!
_به من چه ربطی داره ؟! هه اگر من نیامده بودم الان شده بودی یه هر،،زه میفهمی ؟!
+من هر،،،زه نیستم تهیونگ حالا هم ولم کن
محکم دستم رو از تو دستش بیرون کشیدم و داشتم به راه خودم ادامه میدادم که محکم از پشت دستم رو گرفت و به طرف خودش کشید اصلا داد و بیداد های منم ارزش نداشت اصلا انگار نه انگار منی اینجا وجود داشتم به ابتدای کوچه رسید در ماشینش رو باز کرد و منو پرت کرد داخلش خودش نشست تا خونه هیچ حرفی نزد بعد ده مین به خونه رسیدیم و از ماشین پیاده شد و منم دوباره دنبال خودش کشید انگار از چیزی مطمئن بود وارد خونه شدیم که دیدم کسی نیست
+چ،چرا کسی کسی خونه نیست ؟!
_هه گفتن شب قبل عروسی تنها باشیم و خودشون رفتند
تهیونگ منو به سمت اتاق خودم برد اول پله ها بود که براید استایل بغلم کرد و تا بالا بردم گذاشتم رو تخت بعدشم رفت بیرون و چ،چی ؟! در رو قفل کرد ؟!
سریع بلند شدم رفتم به در مشت زدم و داد میزدم
+تهیونگ تهیونگگگ در رو باز کن بازش کن این لعنتی رو. تهیونگگگگ
همون پشت در نشستم و همونجا هم خوابم برد
پرش زمانی به صبح ویو بورام
صبح بیدار شدم که دیدم تو اتاق خودم نیستم یکم اطراف رو آنالیز کردم
+اینجا که اتاق اون دیوونه هست خداا
داشتم همینجوری حرف میزدم که تهیونگ گفت
_برای اینکه شک نکنن آوردمت همین وگرنه کی حاظر میشه با تو رو تخت بخوابه
+اون دهن کثیفت رو ببند
_هه آماده شو لیا میاد دنبالش برید آرایشگاه قراره قیافه رو مخت رو قشنگ تر کنه
+از مال تو که بهتره پسره نچسب (آخرش رو آروم گفت)
_شنیدم ها
+گفتم که بشنوی
_ببینم وقتی با هم تنها میشی هم آنقدر زبون درازی میکنی
همین که اومدم حرف بزنم لیا اومد داخل و با هم دیگه رفتیم آرایشگاه باید یه نقشه برا فرار میکشیدم ولی پیش لیا نه چون اونجوری تهیونگ لیا رو دعوا میکرد تو آرایشگاه رفتم و یواشکی به بهانه دستشویی رفتم سرویس و به جونگکوک زنگ زدم که...
ویو تهیونگ
بعد از سه ساعت گفتند برم دنبال بورام کت و شلوارم رو مرتب کردم و رفتم به ارایشگاه
بورام اومد بیرون که....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#fake
پارت هفتم
ویو بورام
بعد از ده مین مرده رو ولش کرد.و با عصبانیت زیاد اومد سمت من که...
محکم یه دونه کوبوند تو گوشم
_معلوم هست ده ساعته بیرون چیکار میکنی ؟! هااا
+من،من اومده بودم خرید
_چرا مثل آدم هایی رفتار میکنی که خوشحالن ها چرا فکر میکنی این ازدواج واقعا قراره خوب باشه بورام آنقدر احمق نباش
+اصلا به تو چه ربطی داره ها ؟! چه ربطی داره ؟!
_به من چه ربطی داره ؟! هه اگر من نیامده بودم الان شده بودی یه هر،،زه میفهمی ؟!
+من هر،،،زه نیستم تهیونگ حالا هم ولم کن
محکم دستم رو از تو دستش بیرون کشیدم و داشتم به راه خودم ادامه میدادم که محکم از پشت دستم رو گرفت و به طرف خودش کشید اصلا داد و بیداد های منم ارزش نداشت اصلا انگار نه انگار منی اینجا وجود داشتم به ابتدای کوچه رسید در ماشینش رو باز کرد و منو پرت کرد داخلش خودش نشست تا خونه هیچ حرفی نزد بعد ده مین به خونه رسیدیم و از ماشین پیاده شد و منم دوباره دنبال خودش کشید انگار از چیزی مطمئن بود وارد خونه شدیم که دیدم کسی نیست
+چ،چرا کسی کسی خونه نیست ؟!
_هه گفتن شب قبل عروسی تنها باشیم و خودشون رفتند
تهیونگ منو به سمت اتاق خودم برد اول پله ها بود که براید استایل بغلم کرد و تا بالا بردم گذاشتم رو تخت بعدشم رفت بیرون و چ،چی ؟! در رو قفل کرد ؟!
سریع بلند شدم رفتم به در مشت زدم و داد میزدم
+تهیونگ تهیونگگگ در رو باز کن بازش کن این لعنتی رو. تهیونگگگگ
همون پشت در نشستم و همونجا هم خوابم برد
پرش زمانی به صبح ویو بورام
صبح بیدار شدم که دیدم تو اتاق خودم نیستم یکم اطراف رو آنالیز کردم
+اینجا که اتاق اون دیوونه هست خداا
داشتم همینجوری حرف میزدم که تهیونگ گفت
_برای اینکه شک نکنن آوردمت همین وگرنه کی حاظر میشه با تو رو تخت بخوابه
+اون دهن کثیفت رو ببند
_هه آماده شو لیا میاد دنبالش برید آرایشگاه قراره قیافه رو مخت رو قشنگ تر کنه
+از مال تو که بهتره پسره نچسب (آخرش رو آروم گفت)
_شنیدم ها
+گفتم که بشنوی
_ببینم وقتی با هم تنها میشی هم آنقدر زبون درازی میکنی
همین که اومدم حرف بزنم لیا اومد داخل و با هم دیگه رفتیم آرایشگاه باید یه نقشه برا فرار میکشیدم ولی پیش لیا نه چون اونجوری تهیونگ لیا رو دعوا میکرد تو آرایشگاه رفتم و یواشکی به بهانه دستشویی رفتم سرویس و به جونگکوک زنگ زدم که...
ویو تهیونگ
بعد از سه ساعت گفتند برم دنبال بورام کت و شلوارم رو مرتب کردم و رفتم به ارایشگاه
بورام اومد بیرون که....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#fake
۴.۳k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.