p17,18,19,20, 21
p17,18,19,20, 21
+مین رو میخوای چیکار کنی
_اون..اون میره سر خونه زندگیش
+هنوز از اون طلاق نگرفتی به من میگی میخوام شوهرت باشم
_باور کن دارم همین امشب از خونه میره
+اگه نرفت حق نداری پاتو بزاری تو زندگیم
_چی...باشه
+خب همین الان برو حلش کن
_باشه باشه الان میرم
"ته ویو
از اتاق زدم بیرون
زود رفتم سوار ماشین شدم
به وکیلم زنگ زدم گفتم فردا صبح وقت دادگاه بگیره
اینقدر تند میرفتم که یادم رفت برای بچه ها بستنی بگیرم
رسیدم خونه. درو باز کردم و بلند اسم مین رو صدا زدم
/عشقم چی شده
_به من نگو عشقم *عصبی
/ت.تهیونگ
_همین الان با پسرت از خونم گمشین بیرون
/من دخترمو بهت نمیدم
_اون دیگه دختر تو نیست دختر منه
بادیگاردا چمدونشو اوردن پایین و دستشو گرفتم و سوار ماشینش کردن با پسرش
( علامت دخترش$)
$اپا اوما کجا لفت
بغلش کردم
(حالتی که بچه رو بالا میزارن)
_اون دیگه مادر تو نیست قشنگم
_میای بریم ی جایی
$کجا
_حالا میینی
رفتیم باهم سوار ماشین شدیم حرکت کردم سمت خونه ی ات
رسیدیم...پیاده شدم و در زدم
درو باز کرد وقتی منو دید گفت
+چی شد
( بچه دستش تو دست تهیونگ بود و ندیدش)
_باید خصوصی حرف بزنیم
ات ویو
چشم خورد به دخترش
گفتم باشه رفتیم تو
به دایون گفتم بیاد تا دخترش حس تنهایی نکنه
÷اوما این کیه
$اپا این کیه
*هم زمان و با تعجب
+بعد بهت میگم قشنگم حالا بیان باهم بازی کنید من با پدرتون کمی حرف دارم
دخترش رو دیدم که سرش رو گرفته سمت تهیونگ به معنی اینکه اجازه داره بره یا نه
تهیونگ هم سرشو به علامت مثبت تکون داد
پارت 17 و 18 تمام
رفتیم بالا تو اتاق
+چیشد
_رفت با پسرش فرستادمش بره
+چی پس دخترش چی
_اون بچه از منه نخواستم پیش اون هرزه بمونه
_فردا صبح دادگاه داریم
+باشه
_فقط ی خواهشی دارم
+چی
_من ی مدت سرم تو شرکت شلوغه یوهی(اسم دخترش یوهی بود؟) میتونه ی مدت اینجا بمونه اخه تو اون خونه تنهاست
+باشه مشکلی نیست
_ممنون...منو میبخشی
+بهش فکر میکنم فردا صبح منتظره خبرتم
_باشه
رفتیم پایین بچه ها داشتن میخندیدن و بازی میکردن
_نظرت چیه من با دایون برم تو اتاق تو با یوهی تا باهم اشنا بشیم و بشین
+اوهوم فکر خوبیه
+رفتیم یکم نزدیکشون
+یوهی شی میشه بیای پیشم
$اروم شمت خانومه لفتم
+صورتشو با دستام گرفتم
+چقد تو خوشگلی
لبخند زد
+میخوای بریم تو اتاق صحبت کنیم تا بیشتر اشنا بشیم
$اله
رفتیم اونا هم رفتن
$اسمتون چیه
+ات..اسمم اته
$خیلی گشنگه اسمتون
+ممنون
+تو خیلی نازی
$چینجا؟ مامانم هیچ بقت اینو بهم نمیگفت
+دوست داری من مامانت باشم
$چ.چی
+دوست داری منو مامان خودت بدونی
$اله *ذوق و بالا پایین پریدن و دست زدن
ته ویو
از اتاق ات صدا می اومد
_خوشگلم من میرم الان میام
رفتم در اتاقشون رو باز کردم
متوجه ی ذوق یوهی شدم
_چخبره؟
ادامه پست بعدی
+مین رو میخوای چیکار کنی
_اون..اون میره سر خونه زندگیش
+هنوز از اون طلاق نگرفتی به من میگی میخوام شوهرت باشم
_باور کن دارم همین امشب از خونه میره
+اگه نرفت حق نداری پاتو بزاری تو زندگیم
_چی...باشه
+خب همین الان برو حلش کن
_باشه باشه الان میرم
"ته ویو
از اتاق زدم بیرون
زود رفتم سوار ماشین شدم
به وکیلم زنگ زدم گفتم فردا صبح وقت دادگاه بگیره
اینقدر تند میرفتم که یادم رفت برای بچه ها بستنی بگیرم
رسیدم خونه. درو باز کردم و بلند اسم مین رو صدا زدم
/عشقم چی شده
_به من نگو عشقم *عصبی
/ت.تهیونگ
_همین الان با پسرت از خونم گمشین بیرون
/من دخترمو بهت نمیدم
_اون دیگه دختر تو نیست دختر منه
بادیگاردا چمدونشو اوردن پایین و دستشو گرفتم و سوار ماشینش کردن با پسرش
( علامت دخترش$)
$اپا اوما کجا لفت
بغلش کردم
(حالتی که بچه رو بالا میزارن)
_اون دیگه مادر تو نیست قشنگم
_میای بریم ی جایی
$کجا
_حالا میینی
رفتیم باهم سوار ماشین شدیم حرکت کردم سمت خونه ی ات
رسیدیم...پیاده شدم و در زدم
درو باز کرد وقتی منو دید گفت
+چی شد
( بچه دستش تو دست تهیونگ بود و ندیدش)
_باید خصوصی حرف بزنیم
ات ویو
چشم خورد به دخترش
گفتم باشه رفتیم تو
به دایون گفتم بیاد تا دخترش حس تنهایی نکنه
÷اوما این کیه
$اپا این کیه
*هم زمان و با تعجب
+بعد بهت میگم قشنگم حالا بیان باهم بازی کنید من با پدرتون کمی حرف دارم
دخترش رو دیدم که سرش رو گرفته سمت تهیونگ به معنی اینکه اجازه داره بره یا نه
تهیونگ هم سرشو به علامت مثبت تکون داد
پارت 17 و 18 تمام
رفتیم بالا تو اتاق
+چیشد
_رفت با پسرش فرستادمش بره
+چی پس دخترش چی
_اون بچه از منه نخواستم پیش اون هرزه بمونه
_فردا صبح دادگاه داریم
+باشه
_فقط ی خواهشی دارم
+چی
_من ی مدت سرم تو شرکت شلوغه یوهی(اسم دخترش یوهی بود؟) میتونه ی مدت اینجا بمونه اخه تو اون خونه تنهاست
+باشه مشکلی نیست
_ممنون...منو میبخشی
+بهش فکر میکنم فردا صبح منتظره خبرتم
_باشه
رفتیم پایین بچه ها داشتن میخندیدن و بازی میکردن
_نظرت چیه من با دایون برم تو اتاق تو با یوهی تا باهم اشنا بشیم و بشین
+اوهوم فکر خوبیه
+رفتیم یکم نزدیکشون
+یوهی شی میشه بیای پیشم
$اروم شمت خانومه لفتم
+صورتشو با دستام گرفتم
+چقد تو خوشگلی
لبخند زد
+میخوای بریم تو اتاق صحبت کنیم تا بیشتر اشنا بشیم
$اله
رفتیم اونا هم رفتن
$اسمتون چیه
+ات..اسمم اته
$خیلی گشنگه اسمتون
+ممنون
+تو خیلی نازی
$چینجا؟ مامانم هیچ بقت اینو بهم نمیگفت
+دوست داری من مامانت باشم
$چ.چی
+دوست داری منو مامان خودت بدونی
$اله *ذوق و بالا پایین پریدن و دست زدن
ته ویو
از اتاق ات صدا می اومد
_خوشگلم من میرم الان میام
رفتم در اتاقشون رو باز کردم
متوجه ی ذوق یوهی شدم
_چخبره؟
ادامه پست بعدی
۲۵.۷k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.