❌ اصکی ممنوع ❌
❌ اصکی ممنوع ❌
"Devastating Retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part32
ایو پوزخندی زد: منظورت کیم تهیونگه؟ اون فاکری که تموم دخترای مافیا رو حداقل یه بار تست کرده؟ هوم....شنیدم خیلی جذابه، بدم نمیاد یکم باهاش بازی کنم.
سیترا درحالی که موهای دم اسبیش رو باز میکرد گفت: خیلی رو مخمه، از پسش برمیای؟
ایو چشمک جذابی زد: بسپارش به من رئیس، برو به کارت برس!
سیترا: هوم، حداقل از بابت تو خیالم راحته!
لبم رو گاز گرفتم...سیترا رو که مال خودش کرده بود،حالا میخاست تهیونگم ببره؟
میدونستم افکارم فوق بچگانن، اما مگه دست خودم بود که تا سرحد مرگ به اون دختر حسودیم میشد؟!
سیترا دستاشو برد بالا و کوبید بهم: کارتو شروع کن رزی.
به دختر کره ای موطلایی که چشماش لنز طوسی داشت و زیبایی خاصی داشت نگاه کردم.
درحالی که یه رگال لباس رو دنبال خودش میکشید، ساک بزرگی که دستش بود و داد میزد مال لوازم ارایشیه رو، رو میز گذاشت!
به بادیگارد ها دستور داد:آیینه رو بیارین.
بادیگاردهای دوقلو، آیینه قدی بزرگی رو وسط سالن گذاشتن و رزی، مبلی جلوی آیینه گذاشت: آلفاجم بفرمایین.
سیترا سرش رو تکون داد: اول آیو رو درست کن.
نفسم رو دادم بیرون...ایو ایو ایو ایو ایو...!
رزی دست به کمر شد: قراره چند نفر رو درست کنم؟ همش دوساعت وقت دارم!
سیترا: ایو، لیسا و والری رو میبرم.
رزی: به علاوه بادیگارهاتون؟
سیترا سرشو تکون داد: لیسا به عنوان بادیگاردمونه، به علاوه با وجود آیو دیگه نیازی به بادیگارد نیست.
ایو لبخند زد و رزی گفت: اول لباسو انتخاب میکنیم، آلفاجم چه سبکی مدنظرتونه؟
سیترا قدم زنان رفت سمت پنجره و به غروب خورشید خیره شد: مهمونی رسمیه که تموم مافیا حضور دارن، گرگ های من باید بدرخشن، لباس شب بپوشین!
رزی: یعنی...
سیترا محکم گفت: یعنی پرزرق و برق، لختی و گرون!
آیو خندید: دیگه داشت پوشیدن همچین لباسایی یادم میرفت.
سیترا به سمت راه پله رفت: میرم حموم، لباس منو بزارین تو اتاقم.
رزی: مثل همیشه مشکی آلفاجم؟
سیترا فقط به تکون دادن سرش اکتفا کرد!
بعد از رفتن سیترا، آیو با وسواس یه لباس زرشکی انتخاب کرد و پوشید. واقعا بهش می اومد! رزی با مهارت موهاشو حالت داد و آرایش زیبایی رو صورتش نشوند.
بعدی لیسا بود که یه لباس قرمز لختی انتخاب کرد و بعد از اینکه موهاشو با رنگ موقت طلایی کرد، آرایش گربه ای زیبایی براش انجام شد و موهاشو دم اسبی بست.
.... ادامه دارد....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
"Devastating Retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part32
ایو پوزخندی زد: منظورت کیم تهیونگه؟ اون فاکری که تموم دخترای مافیا رو حداقل یه بار تست کرده؟ هوم....شنیدم خیلی جذابه، بدم نمیاد یکم باهاش بازی کنم.
سیترا درحالی که موهای دم اسبیش رو باز میکرد گفت: خیلی رو مخمه، از پسش برمیای؟
ایو چشمک جذابی زد: بسپارش به من رئیس، برو به کارت برس!
سیترا: هوم، حداقل از بابت تو خیالم راحته!
لبم رو گاز گرفتم...سیترا رو که مال خودش کرده بود،حالا میخاست تهیونگم ببره؟
میدونستم افکارم فوق بچگانن، اما مگه دست خودم بود که تا سرحد مرگ به اون دختر حسودیم میشد؟!
سیترا دستاشو برد بالا و کوبید بهم: کارتو شروع کن رزی.
به دختر کره ای موطلایی که چشماش لنز طوسی داشت و زیبایی خاصی داشت نگاه کردم.
درحالی که یه رگال لباس رو دنبال خودش میکشید، ساک بزرگی که دستش بود و داد میزد مال لوازم ارایشیه رو، رو میز گذاشت!
به بادیگارد ها دستور داد:آیینه رو بیارین.
بادیگاردهای دوقلو، آیینه قدی بزرگی رو وسط سالن گذاشتن و رزی، مبلی جلوی آیینه گذاشت: آلفاجم بفرمایین.
سیترا سرش رو تکون داد: اول آیو رو درست کن.
نفسم رو دادم بیرون...ایو ایو ایو ایو ایو...!
رزی دست به کمر شد: قراره چند نفر رو درست کنم؟ همش دوساعت وقت دارم!
سیترا: ایو، لیسا و والری رو میبرم.
رزی: به علاوه بادیگارهاتون؟
سیترا سرشو تکون داد: لیسا به عنوان بادیگاردمونه، به علاوه با وجود آیو دیگه نیازی به بادیگارد نیست.
ایو لبخند زد و رزی گفت: اول لباسو انتخاب میکنیم، آلفاجم چه سبکی مدنظرتونه؟
سیترا قدم زنان رفت سمت پنجره و به غروب خورشید خیره شد: مهمونی رسمیه که تموم مافیا حضور دارن، گرگ های من باید بدرخشن، لباس شب بپوشین!
رزی: یعنی...
سیترا محکم گفت: یعنی پرزرق و برق، لختی و گرون!
آیو خندید: دیگه داشت پوشیدن همچین لباسایی یادم میرفت.
سیترا به سمت راه پله رفت: میرم حموم، لباس منو بزارین تو اتاقم.
رزی: مثل همیشه مشکی آلفاجم؟
سیترا فقط به تکون دادن سرش اکتفا کرد!
بعد از رفتن سیترا، آیو با وسواس یه لباس زرشکی انتخاب کرد و پوشید. واقعا بهش می اومد! رزی با مهارت موهاشو حالت داد و آرایش زیبایی رو صورتش نشوند.
بعدی لیسا بود که یه لباس قرمز لختی انتخاب کرد و بعد از اینکه موهاشو با رنگ موقت طلایی کرد، آرایش گربه ای زیبایی براش انجام شد و موهاشو دم اسبی بست.
.... ادامه دارد....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۳.۸k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.