❌ اصکی ممنوع ❌
❌ اصکی ممنوع ❌
"Devastating Retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part31
خواستم چیزی بگم که در اتاق باز شد و لارا اومد تو: آلفاجم ساعت 6 عصره، تا مهمونی فقط دوساعت مونده.
سیترا: رزی اومده؟
لارا: بله الفاجم، و یه خبر خوش.
سیترا: میشنوم.
چشمای لارا برق زد: آیو از ماموریت برگشته!
درکمال تعجب چهره اخموی سیترا باز شد و لبحند محوی زد: الان کجاست؟
لارا: پایین منتظر شماست.
سیترا بی توجه بهم رفت بیرون.
آیو؟ یعنی طلا؟ اینجا یه جم داشتیم یه معنی جواهر، به لطف یونگی گاهی منو یاقوت کبود صدا میزدن... ولی آیو؟ حتما باید شخص مهمی باشه که سیترا این لقب رو بهش داده.
از اتاق زدم بیرون و دنبال سیترا و لارا پله ها رو طی کردم تا به سالن برسم.
با دیدن دختر کره ای قد بلند و زیبایی که به محض دیدن سیترا رو زانوش خم شد و احترام گزاشت، تعجب کردم. اون خیلی جذاب بود!
سیترا نزدیکش رفت: بلند شو ایو.
ایو بلند شد. تقریبا هم قد من بود.
آیو: باعث افتخارمه که از ماموریت زنده برگشتم و میتونم دوباره به شما خدمت کنم جواهر زیبا!
سیترا نیشخند زد: بیا جلو و چیزی که داری براش شیرین زبونی میکنی رو بگیر!
آیو بی معطلی خودش رو تو بغل سیترا انداخت: دلم برات تنگ شده بود.
سیترا بوسه ای رو گردنش کاشت: منم همینطور توله گرگ!
مشتم رو فشار دادم. چرا به اون دختر حسادت میکردم؟!
ایو با شیرین زبونی گفت: توله؟ من اولین عضو گروهتم، چطوره منو جفت آلفاجم صدا کنی هوم؟
اعتراض دخترا بلند شد و لارا تذکر داد: به چه حقی از تیکه کلام آلفاجم استفاده میکنی؟
آیو با حالت کیوتی چشماشو گرد کرد: کدوم تیکه کلام هوم؟
سیترا به خنده افتاد: از وقتی که به مدت یه ماه رفتی ماموریت، یه ماه از این خنده های بی دلیل میگذره، تو شادی پک مایی آیو!
من...خب من تقریبا از شدت حسادت داشتم میمردم! چرا انقدر به اون دختر توجه میکرد؟
آیو چشمش به من افتاد: اوه...عضو جدید!
سیترا: دخترعموم والریا.
آیو تعجب کرد: واو، خون الفاجم تو رگاشه پس حتما خیلی باید خفن باشه!
سیترا سرشو تکون داد: بیشتر کله شق و سهل انگار.
اعتراض کردم: یاااا سیترااا!
آیو خندید: تو خیلی کیوتی!
بعد جدی شد: کشوندمش به مهمونی، بقیش کار خودته.
سیترا تایید کرد: امشب اون کیم حرومی هم میاد مهمونی، اصلا حوصلشو ندارم خودت کارا رو تموم کن.
.... ادامه دارد....
(نویسنده سراب)
( از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
"Devastating Retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part31
خواستم چیزی بگم که در اتاق باز شد و لارا اومد تو: آلفاجم ساعت 6 عصره، تا مهمونی فقط دوساعت مونده.
سیترا: رزی اومده؟
لارا: بله الفاجم، و یه خبر خوش.
سیترا: میشنوم.
چشمای لارا برق زد: آیو از ماموریت برگشته!
درکمال تعجب چهره اخموی سیترا باز شد و لبحند محوی زد: الان کجاست؟
لارا: پایین منتظر شماست.
سیترا بی توجه بهم رفت بیرون.
آیو؟ یعنی طلا؟ اینجا یه جم داشتیم یه معنی جواهر، به لطف یونگی گاهی منو یاقوت کبود صدا میزدن... ولی آیو؟ حتما باید شخص مهمی باشه که سیترا این لقب رو بهش داده.
از اتاق زدم بیرون و دنبال سیترا و لارا پله ها رو طی کردم تا به سالن برسم.
با دیدن دختر کره ای قد بلند و زیبایی که به محض دیدن سیترا رو زانوش خم شد و احترام گزاشت، تعجب کردم. اون خیلی جذاب بود!
سیترا نزدیکش رفت: بلند شو ایو.
ایو بلند شد. تقریبا هم قد من بود.
آیو: باعث افتخارمه که از ماموریت زنده برگشتم و میتونم دوباره به شما خدمت کنم جواهر زیبا!
سیترا نیشخند زد: بیا جلو و چیزی که داری براش شیرین زبونی میکنی رو بگیر!
آیو بی معطلی خودش رو تو بغل سیترا انداخت: دلم برات تنگ شده بود.
سیترا بوسه ای رو گردنش کاشت: منم همینطور توله گرگ!
مشتم رو فشار دادم. چرا به اون دختر حسادت میکردم؟!
ایو با شیرین زبونی گفت: توله؟ من اولین عضو گروهتم، چطوره منو جفت آلفاجم صدا کنی هوم؟
اعتراض دخترا بلند شد و لارا تذکر داد: به چه حقی از تیکه کلام آلفاجم استفاده میکنی؟
آیو با حالت کیوتی چشماشو گرد کرد: کدوم تیکه کلام هوم؟
سیترا به خنده افتاد: از وقتی که به مدت یه ماه رفتی ماموریت، یه ماه از این خنده های بی دلیل میگذره، تو شادی پک مایی آیو!
من...خب من تقریبا از شدت حسادت داشتم میمردم! چرا انقدر به اون دختر توجه میکرد؟
آیو چشمش به من افتاد: اوه...عضو جدید!
سیترا: دخترعموم والریا.
آیو تعجب کرد: واو، خون الفاجم تو رگاشه پس حتما خیلی باید خفن باشه!
سیترا سرشو تکون داد: بیشتر کله شق و سهل انگار.
اعتراض کردم: یاااا سیترااا!
آیو خندید: تو خیلی کیوتی!
بعد جدی شد: کشوندمش به مهمونی، بقیش کار خودته.
سیترا تایید کرد: امشب اون کیم حرومی هم میاد مهمونی، اصلا حوصلشو ندارم خودت کارا رو تموم کن.
.... ادامه دارد....
(نویسنده سراب)
( از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۳.۶k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.