p:³
p:³
نمیدونستم چیکار کنم فقط تنها کاری که میکروم جیغ زدن و گریه کردن بود
به بازوی پلیسا میزدمو سعی میکردم مامان بابامو ازشون جدا کنم
نمیدونم چیش شادی آور بود که آقای کیم اون پسره بهم با خنده نگاه میکردن
انگار براشون یه فیلم کمدی بودم......
فلش بک ³ روز بعد
دور چشمام گود افتاده
³روز بود هیچی نخوردم نه از اینکه ناراحتم از اینکه حتی پول آبم ندارم
³روزه که خونه پدریم رو ازم گرفتن
الان من فقط موندمو یه گوشی خانوش
مثل این ³روز که مثل یه گدا کنار خیابونی که روبه روی شرکت آقای کیم بود نشسته بودم
قطره های اشکم روی صورتم مسابقه میزاشتن......
ماشین مدل بالایی دم شرکت وایساد
آقای کیم پیاده شد از ماشین یه پسری هم پشت سرش بود.... همون پسرست
بلند شدمو با سرعت به طرفش رفتم
روی زمین نشستمو شروع کردم به التماس
ا.ت:آقای کیم آقای کیم
کیم: به ببین کی انجاست (نیشخند)
ا.ت: آقای کیم ازتون خواهش میکنم پدرو مادرمون بیارید بیرون پدر من بی گناهه پدرم من آزارش به یه مورچه هم نمیرسه چه برسه به یه ادمی(با گریه شدید)
کیم: هه بابای تو خیانت کاره
که همون لحظه عکسایی از جیب کتش دراورد و پرت کرد تو صورتم
کیم:چشمای کورتو باز کن نگاه کن این بابای حروم.زادته
ا.ت: خفشو تو حق نداری به پدرم اینطوری بگی[داد]
آقای کیم که کنترولشو از دست داد یقهی ا.تو گرفت و بلندش کرد........
#فیک
#بیتیاس
beggingfeke#
نمیدونستم چیکار کنم فقط تنها کاری که میکروم جیغ زدن و گریه کردن بود
به بازوی پلیسا میزدمو سعی میکردم مامان بابامو ازشون جدا کنم
نمیدونم چیش شادی آور بود که آقای کیم اون پسره بهم با خنده نگاه میکردن
انگار براشون یه فیلم کمدی بودم......
فلش بک ³ روز بعد
دور چشمام گود افتاده
³روز بود هیچی نخوردم نه از اینکه ناراحتم از اینکه حتی پول آبم ندارم
³روزه که خونه پدریم رو ازم گرفتن
الان من فقط موندمو یه گوشی خانوش
مثل این ³روز که مثل یه گدا کنار خیابونی که روبه روی شرکت آقای کیم بود نشسته بودم
قطره های اشکم روی صورتم مسابقه میزاشتن......
ماشین مدل بالایی دم شرکت وایساد
آقای کیم پیاده شد از ماشین یه پسری هم پشت سرش بود.... همون پسرست
بلند شدمو با سرعت به طرفش رفتم
روی زمین نشستمو شروع کردم به التماس
ا.ت:آقای کیم آقای کیم
کیم: به ببین کی انجاست (نیشخند)
ا.ت: آقای کیم ازتون خواهش میکنم پدرو مادرمون بیارید بیرون پدر من بی گناهه پدرم من آزارش به یه مورچه هم نمیرسه چه برسه به یه ادمی(با گریه شدید)
کیم: هه بابای تو خیانت کاره
که همون لحظه عکسایی از جیب کتش دراورد و پرت کرد تو صورتم
کیم:چشمای کورتو باز کن نگاه کن این بابای حروم.زادته
ا.ت: خفشو تو حق نداری به پدرم اینطوری بگی[داد]
آقای کیم که کنترولشو از دست داد یقهی ا.تو گرفت و بلندش کرد........
#فیک
#بیتیاس
beggingfeke#
۱۱.۱k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.