criminal case part6 🕖📔🎞️🖋️
criminal case part6 🕖📔🎞️🖋️
از زبان جونگ کوک
کلویی: تهیونگ؟ چطور مگه؟ بهش شک داری؟
➖: نمی دونم...
امید وارم اینطور که فکر می کنم نباشه
کلویی: می تونین رو من حساب کنین
کمکتون می کنم مجرمو پیدا کنین
یه پوزخندی ی تو دلم کردم آخه تو چطوری می تونی کمکم کنی؟
➖: خیله خب
دیگه می تونی بری سر کارت
وقتی کلویی از اتاق خارج شد لپ تابمو روشن کردم و به کار انداختمش
دنبال فایل های حذف شده بودم باید یه جوری برشون می گردوندم حداقل دو ساعت پشتش بودم تا بلاخره تونستم فایلی رو پیدا کنم اما زخیرش ۳۰ دقیقه طول میکشید چون حجم فایل زیاد بود
تو همین حین صدای باز شدن در اومد اما از اونجایی که خیلی درگیر فایل بودم اصلا متوجه ی اومدن کلویی نشدم
کلویی: ببخشید رئیس آقای کیم تهیونگ گفتن ساعت ۸ قرار کاری دارین
همونطور که می دونین این قرار خیلی مهمه برای شرکت سود و منفعت خیلی زیادی همراه داره
.....
آقای جونگ کوک؟ شما حالتون خوبه؟
به سختی تونستم هوشیار باشم انگار چیزی نمی شنیدم یا توجه نمی کردم اما بالاخره به خودم اومدم
سرمو بالا گرفتم که با چهره ی پریشون و نگران کلویی مواجه شدم
➖: چیزی گفتی؟
کلویی: چیزی شده؟ ظاهراً یه چیزی خیلی ذهنتو درگیر کرده
➖: چیزی نیست بگو چیکار داشتی
کلویی: گفتم امشب ساعت شب قرار کاری دارین اینو شخصا خود آقای کیم تهیونگ گفته
➖: خیله خب فهمیدم حالا می تونی بری
کلویی تا قبل از اینکه دستگیره درو بگیره برگشت سمتم و گفت: یه چیز دیگه ای هم هست...
ایشون گفتن همین الان باید به بخش ساخت مواد رسیدگی کنین
خسارات زیادی به بار اومده
تا زخیره فایل کامل شه ۲۰ دقیقه طول می کشید بخاطر همین تصمیم گرفتم برای اینکه خودمو آروم تر کنم برم به بخش مواد ببینم چه خبره
از زبان نویسنده
همونطور که احتمالش می رفت کلویی هم با تهیونگ دستش تو یه کاسس
از زبان جونگ کوک
کلویی: تهیونگ؟ چطور مگه؟ بهش شک داری؟
➖: نمی دونم...
امید وارم اینطور که فکر می کنم نباشه
کلویی: می تونین رو من حساب کنین
کمکتون می کنم مجرمو پیدا کنین
یه پوزخندی ی تو دلم کردم آخه تو چطوری می تونی کمکم کنی؟
➖: خیله خب
دیگه می تونی بری سر کارت
وقتی کلویی از اتاق خارج شد لپ تابمو روشن کردم و به کار انداختمش
دنبال فایل های حذف شده بودم باید یه جوری برشون می گردوندم حداقل دو ساعت پشتش بودم تا بلاخره تونستم فایلی رو پیدا کنم اما زخیرش ۳۰ دقیقه طول میکشید چون حجم فایل زیاد بود
تو همین حین صدای باز شدن در اومد اما از اونجایی که خیلی درگیر فایل بودم اصلا متوجه ی اومدن کلویی نشدم
کلویی: ببخشید رئیس آقای کیم تهیونگ گفتن ساعت ۸ قرار کاری دارین
همونطور که می دونین این قرار خیلی مهمه برای شرکت سود و منفعت خیلی زیادی همراه داره
.....
آقای جونگ کوک؟ شما حالتون خوبه؟
به سختی تونستم هوشیار باشم انگار چیزی نمی شنیدم یا توجه نمی کردم اما بالاخره به خودم اومدم
سرمو بالا گرفتم که با چهره ی پریشون و نگران کلویی مواجه شدم
➖: چیزی گفتی؟
کلویی: چیزی شده؟ ظاهراً یه چیزی خیلی ذهنتو درگیر کرده
➖: چیزی نیست بگو چیکار داشتی
کلویی: گفتم امشب ساعت شب قرار کاری دارین اینو شخصا خود آقای کیم تهیونگ گفته
➖: خیله خب فهمیدم حالا می تونی بری
کلویی تا قبل از اینکه دستگیره درو بگیره برگشت سمتم و گفت: یه چیز دیگه ای هم هست...
ایشون گفتن همین الان باید به بخش ساخت مواد رسیدگی کنین
خسارات زیادی به بار اومده
تا زخیره فایل کامل شه ۲۰ دقیقه طول می کشید بخاطر همین تصمیم گرفتم برای اینکه خودمو آروم تر کنم برم به بخش مواد ببینم چه خبره
از زبان نویسنده
همونطور که احتمالش می رفت کلویی هم با تهیونگ دستش تو یه کاسس
۲۷.۷k
۱۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.