تک پارتی تهیونگ وقتی...(در خواستی)
وقتی باهاش قهری.
از زبون ا/ت
باهاش قهر کردم.امروز خیلی ناراحتم کرد.ما محل کارمون یکیه و اون جلوی همه کار منو بد جلوه داد؟نه...عمرا تا ازم معذرت نخواد باهاش آشتی نمیکنم.خب مغرورم دیگه چیکار کنم.کار اون دختره ی آشغاله هول رو قبول کرد و مال منو یه راست انداخت سطل آشغال.تا حالا کسی انقد غرورمو نشکسته بود.از ظهر که اومدم خونه،(توی یه خونه زندگی میکنیم)رفته بیرون و پیداش نیست.یعنی کجاس؟نگرانشم هستم که...اوفففف.الان شبه و ساعت تقریبا هشته.روی تخت دراز کشیده بودم که صدای درو شنیدم.خیلی زود خودمو به خواب زدم و چشامو بستم.در اتاقو باز کرد و اومد تو.اومد طرفی که من خوابیده بودم و موهامو از رو صورتم زد کنار و گفت:بیب...پاشو.برات یه سورپرایز دارم.
من عاشق سورپرایز بودم ولی غرورم نمیذاشت بلند شم و یچیزی بگم.ادامه داد:ببخشید...من واقعا ازت معذرت میخوام.میدونی دلیل اون کارم چی بود؟
وقتی جوابی ازم نشنید،ادامه داد:مامانم زنگ زد گفت تا کی میخوام با تو باشم و کلی چرت و پرت دیگه درباره ی تو.ولی من که هرگز بیبیمو ول نمیکنم. اگر میخوان صد سالم بگن.من باتو میمونم.
با این حرفش چشامو باز کردم و گفتم:واقعا؟حالا سورپرایزت چی بود؟
گفت:پاشو آماده شو میریم شهربازی.
گفتم:واقعا میگی؟ولی تو که از سروصدا متنفری.
گفت:ولی بخاطرت همه کار میکنم.
بلند شدم و آماده شدم و رفتیم شهربازی.کلی بهم خوش گذشت.برام پشمک گرفت،حتی مثل بچه ها برام عروسک هم گرفت.استعدادش هم توی پرتاب توپ خوبه و یه جایزه هم گرفتیم.داشتیم برمی گشتیم خونه هم برام یه دسته گل و کلی بادکنک گرفت.واقعا خوش شانسم که اونو دارم.میدونی...عاشقشم.
«لایک،فالو،کامنت»
از زبون ا/ت
باهاش قهر کردم.امروز خیلی ناراحتم کرد.ما محل کارمون یکیه و اون جلوی همه کار منو بد جلوه داد؟نه...عمرا تا ازم معذرت نخواد باهاش آشتی نمیکنم.خب مغرورم دیگه چیکار کنم.کار اون دختره ی آشغاله هول رو قبول کرد و مال منو یه راست انداخت سطل آشغال.تا حالا کسی انقد غرورمو نشکسته بود.از ظهر که اومدم خونه،(توی یه خونه زندگی میکنیم)رفته بیرون و پیداش نیست.یعنی کجاس؟نگرانشم هستم که...اوفففف.الان شبه و ساعت تقریبا هشته.روی تخت دراز کشیده بودم که صدای درو شنیدم.خیلی زود خودمو به خواب زدم و چشامو بستم.در اتاقو باز کرد و اومد تو.اومد طرفی که من خوابیده بودم و موهامو از رو صورتم زد کنار و گفت:بیب...پاشو.برات یه سورپرایز دارم.
من عاشق سورپرایز بودم ولی غرورم نمیذاشت بلند شم و یچیزی بگم.ادامه داد:ببخشید...من واقعا ازت معذرت میخوام.میدونی دلیل اون کارم چی بود؟
وقتی جوابی ازم نشنید،ادامه داد:مامانم زنگ زد گفت تا کی میخوام با تو باشم و کلی چرت و پرت دیگه درباره ی تو.ولی من که هرگز بیبیمو ول نمیکنم. اگر میخوان صد سالم بگن.من باتو میمونم.
با این حرفش چشامو باز کردم و گفتم:واقعا؟حالا سورپرایزت چی بود؟
گفت:پاشو آماده شو میریم شهربازی.
گفتم:واقعا میگی؟ولی تو که از سروصدا متنفری.
گفت:ولی بخاطرت همه کار میکنم.
بلند شدم و آماده شدم و رفتیم شهربازی.کلی بهم خوش گذشت.برام پشمک گرفت،حتی مثل بچه ها برام عروسک هم گرفت.استعدادش هم توی پرتاب توپ خوبه و یه جایزه هم گرفتیم.داشتیم برمی گشتیم خونه هم برام یه دسته گل و کلی بادکنک گرفت.واقعا خوش شانسم که اونو دارم.میدونی...عاشقشم.
«لایک،فالو،کامنت»
۱۷.۱k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.