ماه بنفشم
#Maah_Banafsham
#part36
+کلاس بعدیم چی؟
_امتحان داری؟
+نه
_خو بیا بریم
+بش
پاشد مغنعش رو درست کرد و کیفشو ورداشت
+بریم؟
_اره بریم،فقط من اول میرم باشه؟؟
بعدشم میرم سر کوچه بیا
+باش
به سمت در خروجی دانشگاه رفتم
سر کوچه وایستادم و منتظر دیانا موندم
بعد نیم ساعت اومد
+ببخشید دیر شد
_اشکال نداره،خوب کاری کردی دیر اومدی اصلا حصله چرتو پرتای دانشجو هارو نداشتم
+اوم
_خیلی خوابت میاد؟
+اره
_خودت بخواب رسیدیم بیدارت میکنم
+بش مرسی
_بعد چند دقیقه دیانا خوابید،تازه یادم افتاد ازش ادرس نگرفتم
هوفففف
به سمت خونه خدم حرکت کردم
«30 min later»
رسیدیم ماشینو تو حیاط پارک کردم ولی هرچی دیانا رو صدا کردم بیدار نشد
مجبور شدم بغلش کنم و ببرمش بالا
در خونرو باز کردم
و رفتم بالا در اتاقمو باز کردم و دیانارو گذاشتم رو تخت
خدمم گرفتم بغل دستش خوابیدم البته با فاصله
#دیانا:
با خفنگی زیاد از خواب پاشدم
محیط برام اشنا نبود
یکم دقت کردم دیدم ارسلان سفت بغلم کرده
+ارسلان...ارسلاننننن
_هومم
+ارسلان پاشو
_چیشده
چشماشو باز کرد....
#part36
+کلاس بعدیم چی؟
_امتحان داری؟
+نه
_خو بیا بریم
+بش
پاشد مغنعش رو درست کرد و کیفشو ورداشت
+بریم؟
_اره بریم،فقط من اول میرم باشه؟؟
بعدشم میرم سر کوچه بیا
+باش
به سمت در خروجی دانشگاه رفتم
سر کوچه وایستادم و منتظر دیانا موندم
بعد نیم ساعت اومد
+ببخشید دیر شد
_اشکال نداره،خوب کاری کردی دیر اومدی اصلا حصله چرتو پرتای دانشجو هارو نداشتم
+اوم
_خیلی خوابت میاد؟
+اره
_خودت بخواب رسیدیم بیدارت میکنم
+بش مرسی
_بعد چند دقیقه دیانا خوابید،تازه یادم افتاد ازش ادرس نگرفتم
هوفففف
به سمت خونه خدم حرکت کردم
«30 min later»
رسیدیم ماشینو تو حیاط پارک کردم ولی هرچی دیانا رو صدا کردم بیدار نشد
مجبور شدم بغلش کنم و ببرمش بالا
در خونرو باز کردم
و رفتم بالا در اتاقمو باز کردم و دیانارو گذاشتم رو تخت
خدمم گرفتم بغل دستش خوابیدم البته با فاصله
#دیانا:
با خفنگی زیاد از خواب پاشدم
محیط برام اشنا نبود
یکم دقت کردم دیدم ارسلان سفت بغلم کرده
+ارسلان...ارسلاننننن
_هومم
+ارسلان پاشو
_چیشده
چشماشو باز کرد....
۴.۰k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.