تو ا/ت هستی.۲۶ سالته تو کره زندگی می کنی.کوک هم سه ساله ش
تو ا/ت هستی.۲۶ سالته تو کره زندگی می کنی.کوک هم سه ساله شوهرته.
از زبون ا/ت:
ساعت ۸:۰۰ بیدار شدم .کوک هنوز خواب نشستم رو تخت که سرم گیج رفت.سه روزه سرم گیج میره حالت تهوه دارم.ولی به روی کوک نمیارم چون هروقت حالم بد میشه خیلی عصبانی می شه.تصمیم گرفتم کوک که رفت سر کار برم دکتر.داشتم میز رو اماده می کردم .که کوک بیدار شد.
کوک:سلام عشقم
ا/ت:سلام عزیز دلم.بیا صبحونه رو اماده کردم.
کوک:وای دستپخت عشقم رو مگه میشه نخورد
داشتیم صبحونه می خوردیم که لقمه رو گذاشتم دهنم و بالا اوردمسریع رفتم دستشویی که اونجا بریزم کوک ترسید و موهامو جمع کرد که راحت تر باشم.رقتم نشستم روی تخت کوک اومد کنا دستش رو برد پشت کمرم گفت::
کوک:ا/ت خوبی ؟چیزی شده؟
ا/ت:نه خوبم حتما فشارم افتاده
کوک:مطمعینی؟نه!اینجوری نمی شه من پیشت می مونم.
ا/ت:ام نه تو برو خوبم بخدا
کوک:انقد از من بدت میاد
ا/ت:نه عشقم منظورم این نبود.منظورم اینه که تو به خاطر من نمون عزیزم من تورو. از خودمم بیشتر دوست دارم
کوک:باشه.ولی تا ساعت ۳ پیشت می مونم تا مطمعئن شم خوبی
ا/ت: باشه
از زبون ا/ت:
ساعت ۸:۰۰ بیدار شدم .کوک هنوز خواب نشستم رو تخت که سرم گیج رفت.سه روزه سرم گیج میره حالت تهوه دارم.ولی به روی کوک نمیارم چون هروقت حالم بد میشه خیلی عصبانی می شه.تصمیم گرفتم کوک که رفت سر کار برم دکتر.داشتم میز رو اماده می کردم .که کوک بیدار شد.
کوک:سلام عشقم
ا/ت:سلام عزیز دلم.بیا صبحونه رو اماده کردم.
کوک:وای دستپخت عشقم رو مگه میشه نخورد
داشتیم صبحونه می خوردیم که لقمه رو گذاشتم دهنم و بالا اوردمسریع رفتم دستشویی که اونجا بریزم کوک ترسید و موهامو جمع کرد که راحت تر باشم.رقتم نشستم روی تخت کوک اومد کنا دستش رو برد پشت کمرم گفت::
کوک:ا/ت خوبی ؟چیزی شده؟
ا/ت:نه خوبم حتما فشارم افتاده
کوک:مطمعینی؟نه!اینجوری نمی شه من پیشت می مونم.
ا/ت:ام نه تو برو خوبم بخدا
کوک:انقد از من بدت میاد
ا/ت:نه عشقم منظورم این نبود.منظورم اینه که تو به خاطر من نمون عزیزم من تورو. از خودمم بیشتر دوست دارم
کوک:باشه.ولی تا ساعت ۳ پیشت می مونم تا مطمعئن شم خوبی
ا/ت: باشه
۹.۱k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲