باز رسیدیم به ایستگاه

باز رسیدیم به ایستگاه
بارون همه جا رو خیس کرده بود
شب بود...
راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم...
خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم...
بخار از دهنت بیرون میومد... خستگی رو توی چشمات میدیدم
یادته... عشقم بودی...
مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت که به حساب سرما نخوری... رسیدم خونه با اینکه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم!
گذشت و گذشت و گذشـــــــــــــــــت...

حالا اومدم توی همون ایستگاه اینبار تنها بودم!!!
هوا سرد بود... ولی کاپشنم تنم بود...!!!
رسیدم خونه... جلوی آینه وایستادم یه چیزی نظرمو جلب کرده بود
یه سری موهای سفید لابلای موهای مشکیم بود...
یه چایی داغ بعدشم خواب...
صبح فردا رسید... حس بدی بود
سرما خورده بودم تنهای تنها...
دیدگاه ها (۴)

حتما بخونید...دوستی می گفت: خیلی سال پیش که دانشجو بودم،بعضی...

مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به ...

دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . . .دانشگاه که قبول شد،...

می دونی ؟ یه اتاق باشه ..... گرم گرم .... روشن روشن تو باشی ...

رمان ملکه یخی و شاهزاده سوار بر اسب سفید پارت 31 آرمیلا اینق...

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت یازدهم) (ا/ت)شب شد...

#invisiblelovePart_1صبح بود ، تازه بیدار شده بودم و رو تخت ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط