ای نگاهت خنده مهتاب ها

ای نگاهت خنده مهتاب ها
بر پرند ِ رنگ رنگ ِ خواب ها

ای صفای جاودان ِهرچه هست:
باغ ها ، گل ها ، سحر ها ، آب ها

ای نگاهت جاودان افروخته
شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها

ای طلوع بی زوال آرزو
در صفای روشنی محراب ها

ناز نوشینی تو و دیدار توست
خنده مهتاب در مرداب ها

در خرام نازنینت جلوه کرد
رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها
.
.
.
-شفیعی کدکنی
دیدگاه ها (۷)

به اعتماد، به این «بی وجود» شک دارمبه هر کسی که کنارت نبود، ...

بغلت گریه ی خاموش چه حالی داردغزل و بوسه و آغوش چه حالی دارد...

.صبحانه ات را که خوردی کمی قُربان صدقه آبشار گیسوانت که رفتی...

طفلی به نام شادی،دیری ست گم شده است!با چشم های براق روشن،با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط