بغلت گریه ی خاموش چه حالی دارد
بغلت گریه ی خاموش چه حالی دارد
غزل و بوسه و آغوش چه حالی دارد!
من که یک عمر شکار توام ای کاش شبی
کبک من باشی و من قوش، چه حالی دارد!
غمزه ی چشم دل آشوب تو کم چیزی نیست
ناز ابروی تو هم روش، چه حالی دارد
دل دیوانه ی زنجیری من می گوید:
حبس در حلقه ی گیسوش چه حالی دارد!
عسلستان غریبی ست گل روش ولی
عسل از شانه ی کندوش چه حالی دارد
طالع شورم اگر پرده بگرداند، آه
چنگ در تار سر موش چه حالی دارد
تار لطفی، غزل سایه ،شب از نیمه گذشت
سر من بر سر زانوش چه حالی دارد
هوشنگ ابتهاج
غزل و بوسه و آغوش چه حالی دارد!
من که یک عمر شکار توام ای کاش شبی
کبک من باشی و من قوش، چه حالی دارد!
غمزه ی چشم دل آشوب تو کم چیزی نیست
ناز ابروی تو هم روش، چه حالی دارد
دل دیوانه ی زنجیری من می گوید:
حبس در حلقه ی گیسوش چه حالی دارد!
عسلستان غریبی ست گل روش ولی
عسل از شانه ی کندوش چه حالی دارد
طالع شورم اگر پرده بگرداند، آه
چنگ در تار سر موش چه حالی دارد
تار لطفی، غزل سایه ،شب از نیمه گذشت
سر من بر سر زانوش چه حالی دارد
هوشنگ ابتهاج
۲.۶k
۲۶ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.