رو زین موتور دیگه خشک شده بودم و کوبیده خدایا قدیما چط
رو زین موتور دیگه خشک شده بودم و کوبیده ...خدایا قدیما چطور با اسب سفر میکردن...باد کمی می زد..دیگه خبری از هوا خوب نبود ...و خورشید برای کویر سنگ تمام می ذاشت نمیدونم چرا...دیگه نه درختی بود نه سبزی و خونه تا چشم کار میکرد کویر و یه امام زاده که کنار تپه کوه خود نمایی می کرد چون عجله داشتیم به سرعت از کنارش رد شدیم...
- ۴۳۷
- ۲۴ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط