عاشقی در بار

"عاشقی در بار"
P1


یونگی هرشب به بار میرفت اونجا دختر و پسر های عاشق رو میدید

اما همیشه یک جمله رو به لب میاورد:چه مسخره بازیا

همه بهش میگفتن سرد اما اون
اون

فقط به عشق باور نداشت

یکی از همون شبای همیشگی که یونگی داشت به بار همیشگی میرفت

البته با این تفاوت که اون شب بارونی بود

یه دختری رو دید

اون تازه کار بود چون یونگی اون دختر رو تاحالا داخل اون بار ندیده بود

رفت پیش اون دختر و سفارشش رو داد
و بعد رفت و روی صندلی مورد نظرش نشست

بعد از پنج مین سفارشش حاضر شد و دختر اون رو برای پسر آورد

یونگی به اون دختر خیره شد

خیره ی زیبایی اون دختر شد

محوش شد
___
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۲۳)

"عاشقی در بار"P2پسر رو به دختر کرد و گفت میشه یکی دیگه هم بی...

"عاشقی در بار"P3ماه ها گذشتن و رابطه ی بین ا.ت و یونگی صمیمی...

"دلتنگی"P3فردا ی اون روز جونگ کوک از ا.ت زودتر بیدار شده بود...

"دلتنگی"P2با کلافگی از روی تخت پاشد تا بره در رو باز کنه ولی...

part 6

جیمین فیک زندگی ادامه پارت ۳۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط