بلک رز part 9

" فلش بک ۶ سال قبل "
کتابامو داخل کیف گذاشتم . خواستم از جام بلند شدم که
یکی جلوم ظاهر شد .
سرمو بالا گرفتم و با چهره بهم ریخته کیم تهیونک مواجه شدم
رزی : هااا چته عین جن بالا سر آدم ظاهر میشی
تهیونگ: دختره کله شق ، تو مگه مریضی‌ مردومو اذیت میکنی ؟
عصبی بهش توپیدم
رزی: حرف دهنتو بفهم مردیکه، از سر راهم برو اون ور من کسیو اذیت نکردم
تهیونگ: خودتو به اون راه نزن دختره ، چرا جزوه های
جیمینو از کمدش کش رفتی و پارشون کردی کصخلی چیزی هستی
با صدای بلند گفتم
رزی‌ : هییی ببین لالیسا ، پسره احمق خودش از پس خودش برنمیاد
دوست پسرشو فهرستاده ازش دفاع کنه ...
لیسا لبخند طولانی زد، با این حرفم اخمای تهیونک تویه هم رفت و یقه لباسمو گرفت
تهیونگ: ببین پارک چهیونگ دوروبر رفیق من پیدات بشه
کاری می کنم که نتونی تویه این مدرسه سرتو بالا بگیری
فهمیدی دختره‌ی احمق ؟
ابرومو بالا دادم وبا لبخند تمسخر آمیز و لحن کش داری گفتم ،
رزی: عههه ، مثلا میخوای چیکار کنییی ؟ بچه برو بگو بزرگترت بیاد ...
یقمو ول کرد و یکی از اون پوزخندای دختر کششو تحویلم داد
تهیونگ: بچرخ تا بچرخیم پارک رزان
و با حالت جذابی نگاهشو به جای دیگه ای داد و رفت ...
راستش تهیونگ خیلی جذاب بود یه جورایی کراش تمام دخترای مدرسه بود
البته غیر از من ، اون خیلی راحت میتونست با جذابیتش عوضی بودنشو‌ مخفی کنه