همیشگیم

#همیشگیم🫶🏻🩵🩷
#پارت.2
(یهو در باز شد و ملیس اومد داخل)
ملیس:سلام
مدیر:سلام برای چی تشریف آوردید
ملیس:برای ثبت نام
یازگی:(سر تا پای ملیس رو‌نگاه‌کرد بعد با خنده  گفت)تو؟😂
ییعت:😂😂
ملیس:چرا‌ میخندید؟
یازگی: بهت نمیخوره پولدار باشی چون
ملیس:چون میخوام بورسیه بشم
ییعت:اها😂😂
(چایی ییعت رو اوردن)
ییعت:ممنون🙂
گارسون:نوش جون
(ثبت نام کردن قرار شد فردا برن مدرسه)
(شب شد)
ییعت:پاشو بریم بازی کنیم
یازگی:باش
ایلا:نه نه نه نمیتونیددد
ییعت:چرااا
ایلا:بگیرید بخوابید فردا باید برید کالج
ییعت:اوف باشه
یازگی:اه باشههه
(رفتن خوابیدن صبح شد)
(صبحونه خوردن رفتن مدرسه)
(تو‌ کلاس فقط رجب و‌ اونور  بودن)
رجب:اونوررر
اونور:هوم؟
رجب:حوصلم سر رفت
اونور:خب برو یکی رو اذیت کن به من چه
رجب:کسی تو‌ کلاس نیس اذیتش کنم‌اخه🫠
(ملیس اومد تو‌ کلاس پشت سرش یازگی و ییعت اومدن)
(ملیس داشت میرفت زد زیر پای ملیس)
ملیس:آیی
یازگی:شششش چته حیوونننن
رجب:به تو چه کوچولو
یازگی:من کوچولوعم؟
رجب:اره
یازگی:اوکی(رفت زد تو صورت رجب بعد موهاشو گرفت)
رجب:اییی اونوررر یه کاری کنن ولم‌کنن
یازگی:ازش معذرت خواهی کنن
ملیس:(بغض کرده بود)
رجب:باشه بابااا ببخشیددد
(لیزگه اومد تو کلاس)
لیزگه:....
دیدگاه ها (۰)

#همیشگیم🫶🏻🩵🩷#پارت.3لیزگه:ولش کننن(یازگی رو کشید عقب)رجب:آی س...

#همیشگیم🫶🏻🩵🩷#پارت.4رجب:خوب گرم گرفتینالیزگه:ارهه باهاشون صمی...

#همیشگیم🫶🏻🩵🩷پارت.1یازگــــی:صبح از خواب پاشدم رفتم سمت دستشو...

میخوام رمانو از پارت اول بزارم براتونبریم که رمان بزارم

#رویای #جوانی #پارت_۱۱اون واقعا خیلی ساکت بود و همچنین خیلی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط