My attractive vampire P

My attractive vampire🩸🖤 (P17)

تهیونگ : چرا باید از پرنسسم عصبانی بشم ها؟*لبخند*
یهو ا.ت رو تو...آغوش خودش محکم کشید و موهاش رو نوازش کرد.
ا.ت" وقتی منو تو آغوش خودش کشید دستام همینطور خشک شدن و نمیتونستم تکونی بخورم ولی با آرامشی که بغلش بهم وصل کرد دستام تکون دادم و اروم مقابل اون هم بغلش کردم.
تهیونگ با دیدن اینکه من هم اونو بغل کردم صدای لبخندش رو شنیدم و سرم رو از بغلش اورد بیرون و صورتم رو بوسید.
تهیونگ : می‌دونی هزار دختر دارن خودشون رو برای داشتن من میکشن(بله ولی هزاران دختر نه میلیون ها دختر که ما هم عضوش هستیم) ولی تو یکی خوش شانس ترینشون هستی حتی تو زندگی قبلیت من هم داشتی.
با توجه به حرفش همینطور داشتم بهش زل میزدم ولی من با اینکه آدم درونگرا و منطقی هستم احساساتی که می‌گفت زیاد بهم غلبه نمی‌کرد.
تهیونگ متوجه ساکتی من شد و میدونست که من آدم خیلی منطقی هستم و احساسات حالیم نمیشه حتی از زندگی قبلیم، آروم لبخندی بهم زد و دوباره من رو تو آغوش خودش کشید،
تهیونگ : خیلی دوست دارم، خیلی خیلی هیچ وقت تا الان تو رو فراموش نکردم
نمیدونستم چیزی بگم ولی از این که هیچ احساساتی نشون نمیدم احساس شرمندگی میکردم و با خجالت و آروم. که حتی نمیتونست بشنوه گفتم. "من هم تورو دوست...دا...رم"
تهیونگ سریع از آغوش در اومد و با هیجانی گفت.
تهیونگ : چی گفتی دوباره بگو!!
ا.ت" شت چطور شنید؟؟؟!!!
ا.ت : هیچی!"سرخ، خجالت"
تهیونگ : اما من شنیدم تو چی گفتی.
ا.ت : عا...من گفتم ماشین رو دوست دارم.*استرس*
تهیونگ : کی رو خر می‌کنی کوچولو. شنیدم گفتی دوسم داری.
وقتی فهمید من چی گفتم از خجالت سرم رو پایین آوردم.
ا.ت : برام سخته احساساتم رو بگم متاسفم.
تهیونگ بلافاصله از حرفت با دستش فک تورو گرفت و سرت رو اورد بالا تا به صورتش زل بزنی.
تهیونگ : چرا همچین چیزی میگی، متاسف نباش دارلینگم.

ا.ت : ....
تهیونگ : حالا مهمونی تموم شد برمیگردیم خونه تا استراحت کنی بنظر خسته میای.
ا.ت : نه من خستم نیست فقط حوصلم یه خورده سر رفته.
تهیونگ لبخندی زد و دستم رو بوسید و گفت...
تهیونگ : میخوای چیکار کنم تا حوصلت سر نره ها؟
ا.ت : تو خیلی...
تهیونگ : خیلی چی؟
لبخندی زدم و بهش نزدیک شدم. و پشت گوشش آروم گفتم"خیلی جذاب هاتی"
با این حرفم تهیونگ چشماش برق زد و منو بوسید.

راوی : لیا میتونست از اونجا تهیونگ و ا.ت رو ببینه که از حرص داشت لیوان شراب خون رو به دست فشار میداد.

چند ساعت بعد :
ا.ت"بعد از کلی خوشگذرونی با بقیه و آشنایی با بقیه برگشتیم قلعه ی تهیونگ
هنگامی که برگشتیم رفتم اتاق لباسم رو با لباس لش عوض کردم و رو کاناپه نشستم با خودم فکر کردم.
دیدگاه ها (۸)

سناریو BTSموضوع : وقتی بچه اتون میگه fu.ck 🗿نامجون : اینو از...

سناریو BTSموضوع : وقتی پریو.دی و بعد بچتون متوجه میشه به اعض...

My attractive vampire🩸🖤 (P16)از زبان تهیونگ : سوار ماشینم شد...

نظراتتون درباره ی فیک 'I fell in love with someone' چطور بو...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۲

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط