V... RHS:
V... RHS:
ارسلان: دیانا حاضر شو بریم خونه مامانم
دیانا: واس چی
ارسلان: چمیدونم عمو اینا اونجان گفتن ما هم بریم
دیانا: هوفعع حوصله عسلو ندارم
ارسلان: قربونت برم بیا بریم خودم هواسم هست بهت
دیانا: ارسلان خیلی دوست دارم
ارسلان: منم ... فقط دیانا یه چیز
دیانا: جانم
ارسلان: تا آلن هرچی هوس کردی در اختیارت گذاشتم
دیانا: خب
ارسلان : الانمن یه چیزی هوس کردم باید بهم بدی
دیانا: چی
ارسلان: لبات
دیانا: رفتم نزدیک تر و گفتم بیا
ارسلان: عقب عقب بردمش و تکیه اش دادم به دیوار و لبامو و رو لباش حسار کردم
دیانا: نفسم بند اومده بود محکم به سینش زدم
ارسلان: ولش کردم و دیدم نفس نفس میزنه و میخنده
دیانا: وای بسه دیگه بیا بریم آماده شیم
ارسلان: اگه هروقت هوس کردم بهم بدی باشه
دیانا: بیا بریمم.... رفتیم ت اتاق و من یه مانتو بارداری پوشیدم و یه شال انداختم سرم و یکم هم بالم زدم
ارسلان: یه پیرهن ساده تنم کردم و دست دیانا رو گرفتم و نشستیم تو ماشین و رفتیم به سمت خونه مامان
دیانا: بعد حدودا ۱۰ دیقه رسیدیم و رفتیم تو عسل با چشای قرمز بهم نگاه میکرد بیخیال شدم و همینجوری که دستم تو دست ارسلان بود به همه سلام کردیم و بعدم با کمک ارسلان نشستم رو مبل
ارسلان: دیانا حاضر شو بریم خونه مامانم
دیانا: واس چی
ارسلان: چمیدونم عمو اینا اونجان گفتن ما هم بریم
دیانا: هوفعع حوصله عسلو ندارم
ارسلان: قربونت برم بیا بریم خودم هواسم هست بهت
دیانا: ارسلان خیلی دوست دارم
ارسلان: منم ... فقط دیانا یه چیز
دیانا: جانم
ارسلان: تا آلن هرچی هوس کردی در اختیارت گذاشتم
دیانا: خب
ارسلان : الانمن یه چیزی هوس کردم باید بهم بدی
دیانا: چی
ارسلان: لبات
دیانا: رفتم نزدیک تر و گفتم بیا
ارسلان: عقب عقب بردمش و تکیه اش دادم به دیوار و لبامو و رو لباش حسار کردم
دیانا: نفسم بند اومده بود محکم به سینش زدم
ارسلان: ولش کردم و دیدم نفس نفس میزنه و میخنده
دیانا: وای بسه دیگه بیا بریم آماده شیم
ارسلان: اگه هروقت هوس کردم بهم بدی باشه
دیانا: بیا بریمم.... رفتیم ت اتاق و من یه مانتو بارداری پوشیدم و یه شال انداختم سرم و یکم هم بالم زدم
ارسلان: یه پیرهن ساده تنم کردم و دست دیانا رو گرفتم و نشستیم تو ماشین و رفتیم به سمت خونه مامان
دیانا: بعد حدودا ۱۰ دیقه رسیدیم و رفتیم تو عسل با چشای قرمز بهم نگاه میکرد بیخیال شدم و همینجوری که دستم تو دست ارسلان بود به همه سلام کردیم و بعدم با کمک ارسلان نشستم رو مبل
۲۵.۶k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.