اسم: دیدار🍷
اسم: دیدار🍷
season ②. p³⁰
سوم ژانویه ی سال ۲۰۲۴، پاریس
ا/ت: مامان، من میرم بیرون یکم هوا خوری
م. ا/ت: باشه دخترم، مراقب خودت هم باش، چتر یادت نره
ا/ت: باشه مامان
راوی:
ا/ت سریعا چتر رو برداشت و رفت بیرون و سمت برج ایفل
چتر رو بالای سرش گرفت و به سمت فواره ای که در نزدیکی برج ایفل بود رفت
در اونجا هیچکس و هیچکس جز ا/ت نبود
که ناگهان پسری رو از طرف راستش دید که خیره به او است...
اشنا، ولی غریبه....
اون کیم تهیونگ، یک نویسنده کتاب ، بود.
اما ا/ت اون رو با این مشخصات نمیشناخت...
برایش غریبه ای با یک بوی اشنا بود....
خیره در چشمان هم بودند که ناگهان ا/ت سر برگرداند و سمت چپ خود را دید که پسری در نزدیکی او است
او هم برایش اشنا بود....
اون کسی نبود جز کیونگ وو
نقاش دو رگه ای بود که برای تحصیل در پاریس زندگی میکرد...
هرسه خیره بر چشمان یکدیگر
و در فکر دیگری...
این زندگی دوباره بود....
خداوند زندگی دوباره ای به همراه شانس های دوباره ای برای انها فراهم کرده بود...
و انها باید از این شانس ها استفاده ی خوبی میکردند...
اینجا دیگه مجبورم بگم....،
پایان
season ②. p³⁰
سوم ژانویه ی سال ۲۰۲۴، پاریس
ا/ت: مامان، من میرم بیرون یکم هوا خوری
م. ا/ت: باشه دخترم، مراقب خودت هم باش، چتر یادت نره
ا/ت: باشه مامان
راوی:
ا/ت سریعا چتر رو برداشت و رفت بیرون و سمت برج ایفل
چتر رو بالای سرش گرفت و به سمت فواره ای که در نزدیکی برج ایفل بود رفت
در اونجا هیچکس و هیچکس جز ا/ت نبود
که ناگهان پسری رو از طرف راستش دید که خیره به او است...
اشنا، ولی غریبه....
اون کیم تهیونگ، یک نویسنده کتاب ، بود.
اما ا/ت اون رو با این مشخصات نمیشناخت...
برایش غریبه ای با یک بوی اشنا بود....
خیره در چشمان هم بودند که ناگهان ا/ت سر برگرداند و سمت چپ خود را دید که پسری در نزدیکی او است
او هم برایش اشنا بود....
اون کسی نبود جز کیونگ وو
نقاش دو رگه ای بود که برای تحصیل در پاریس زندگی میکرد...
هرسه خیره بر چشمان یکدیگر
و در فکر دیگری...
این زندگی دوباره بود....
خداوند زندگی دوباره ای به همراه شانس های دوباره ای برای انها فراهم کرده بود...
و انها باید از این شانس ها استفاده ی خوبی میکردند...
اینجا دیگه مجبورم بگم....،
پایان
۱۸.۱k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.