اسم: دیدار 🍷
اسم: دیدار 🍷
season ②. p²⁹
هردوخسته بودن
تهیونگ قصد ادامه دادن نداشت و تسلیم شد
میخندید و گریه میکرد
معلوم نبود حالش چجوریه
ولی تنها جیزی که توی اون موقعیت، میخاست
مردن بود...
و رفتن پیش معشوقه اش
تسلیم شد
افتاد زمین و کیونگ وو هم نزدیک تر شد، ماشه ی تفنگشو کشید
تهیونگ فکر میکرد قرار نیست با اسلحه ای سروکار داشته باشن
ولی انگار اینطور نبوده...
کیونگ وو تفنگ رو، روبروی تهیونگ گرفت و چیزی زیر لب زمزمه کرد...
کیونگ وو: ببخشید....
و...
(گریه کنین👍🏻)
کیونگ وو بدون هیچ مکثی، اشک هاش شروع به ریختن کردن
معلوم نبود فازش چیه...
کیونگ وو سریعا از اون محوته بیرون رفت
یک ساختمون مرتفع پیدا کرد....
از پله های ساختمون بالا رفت و
به پشت بوم رسید...
به زمین افتاد و اشک ریخت...
تعادلی رو پاهاش نداشت...
انقدر که گریه کرده بود نمیتونست درست ببینه...
و خودشو از پوشت بوم...
به پایین انداخت
(بیشتر گریه کنین👍🏻)
اما ایا این پایان ای داستان بود؟
اگر فکر کردین تمومش میکنم، کاملا در اشتباهید
season ②. p²⁹
هردوخسته بودن
تهیونگ قصد ادامه دادن نداشت و تسلیم شد
میخندید و گریه میکرد
معلوم نبود حالش چجوریه
ولی تنها جیزی که توی اون موقعیت، میخاست
مردن بود...
و رفتن پیش معشوقه اش
تسلیم شد
افتاد زمین و کیونگ وو هم نزدیک تر شد، ماشه ی تفنگشو کشید
تهیونگ فکر میکرد قرار نیست با اسلحه ای سروکار داشته باشن
ولی انگار اینطور نبوده...
کیونگ وو تفنگ رو، روبروی تهیونگ گرفت و چیزی زیر لب زمزمه کرد...
کیونگ وو: ببخشید....
و...
(گریه کنین👍🏻)
کیونگ وو بدون هیچ مکثی، اشک هاش شروع به ریختن کردن
معلوم نبود فازش چیه...
کیونگ وو سریعا از اون محوته بیرون رفت
یک ساختمون مرتفع پیدا کرد....
از پله های ساختمون بالا رفت و
به پشت بوم رسید...
به زمین افتاد و اشک ریخت...
تعادلی رو پاهاش نداشت...
انقدر که گریه کرده بود نمیتونست درست ببینه...
و خودشو از پوشت بوم...
به پایین انداخت
(بیشتر گریه کنین👍🏻)
اما ایا این پایان ای داستان بود؟
اگر فکر کردین تمومش میکنم، کاملا در اشتباهید
۱۶.۲k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.