part

part:¹⁵
یونا" معنی کاراشونو نمی فهمیدم شام تموم شد و مین سو رفت و منو تهیونگ
هم رفتیم داخل اتاقمون

یونا: این کارا یعنی چی؟
تهیونگ: جنا و لیا دخترای مین سو هستن ا‌ن میخواد من با یکی از دختراش ازدواج کنم
یونا: پس من باید ازاین جا برم
تهیونگ: نه اصلا...
یونا: اگه من اینجا باشم زندگی همتون خراب میشه
تهیونگ: نه تو جایی نمیری من حاظرم بخاطر تو جلوی همه وایستم
یونا: *اشک مصنوعی*
تهیونگ: گریه نکن دیگه
یونا: ممنون تو خیلی مهربونی

هم‌و بغل کردن

(صبح)

یونا" صبح پاشدم خیلی گشنم بود رفتم تو آشپزخونه جنا هم اونجا بود بی توجه رفتم سمت یخچال

تهیونگ "پاشدم دیدم می چا نیست رفتم پایین دیدم اونجاست جنا هم بود از لج جنا رفتم سمتش و تز پشت بغلش کردم

یونا: هی چیکار میکنی *خنده*
تهیونگ: دوست دارم
یونا: من بیشتر

جنا اشک تو چشماش جمع شده بود و پاشد رفت

تهیونگ: دختره چندش
یونا: ولش کن

تهیونگ لباشو گذاشت رو لبای یونا و همو بوسیدن که جیمین از اتاقش اومدبیرون دید تهیونگ و یونا دارن همو می‌بوسند

جیمین: هوف باش بابا فهمیدیم همو دوست دارین

تهیونگ و یونا ازهم جداشدن و یه نگاهی به جیمین انداختن و جیمین رفت

ادامه دارد...
[یعنی اینقد بد مینویسم حمایت کنید🥺💔]
دیدگاه ها (۱۰)

part:¹⁶تهیونگ: اممم مزه شکلات میدهیونا:*خنده* خیلی خب برو او...

part:¹⁷یونا: کاری با من ندارید؟ هانول: نهیونا: فعلایونا "رفت...

part:¹⁴هانول: بفرمایید عمو جانو همه پشت سر هانول و مین سو وا...

part:¹³ یونا: تو خیلی مهربونیتهیونگ: تو بیشتر (بیچاره تهیونگ...

رمان جیمین ( خیانت) پارت ۲

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۲۵تهیونگ : بیا توآروم درو وا کردم و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط