part

part:¹³
یونا: تو خیلی مهربونی
تهیونگ: تو بیشتر (بیچاره تهیونگ داره گول کیو میخوره🥺😔)

(شب)
تهیونگ: می چا می چا پاشو
یونا:چیشده؟
تهیونگ: امشب مهمون داریم
یونا: مهمون؟ کی؟
تهیونگ: عمو مین سو داره میاد
یونا: اون دیگه کیه
تهیونگ: بزرگ فامیله
یونا: داداش باباته
تهیونگ: نه ما اینجوری صداش میکنیم
یونا: آهان
تهیونگ: خب امادشو
یونا: باشه

یونا پاشد رفت سمت کمد لباساش یه لباس باز برداشت و به تهیونگ نشون داد

یونا: این خوبه؟
تهیونگ: نه از این به بعد لباسای پوشیده میپوشی
یونا: هوف باشه

یونا یه لباس پوشیده تر برداشت و به تهیونگ نشون داد

یونا: این چطوره؟
تهیونگ: این خوبه همینو بپوش
یونا: باشه ‌... خب میشه بری بیرون
تهیونگ: منکه لخت تورو دیدم
یونا: *خنده شیطانی*

یونا لباسشو پوشید و با تهیونگ رفتن پایین همه وایساده بودن تو حیاط تا از اومدن مین سو استقبال کنن یونا و تهیونگ هم رفتن کنارشون وایستادن

یونا "همین جور وایستاده بودیم که مین سو اومد داخل و همه به احترامش تا کمر دولا شدن ولی من هیج حرکتی نکردم که متوجه نگاه های سنگین تهیونگ شدم و احترام گذاشتم

ادامه دارد‌...
[بچهها بقیه به یونا میگن می چا چون هنوز از اسم اصلیش و داستانش. خبر ندارن پس قاطی نکنین❤]
دیدگاه ها (۸)

part:¹⁴هانول: بفرمایید عمو جانو همه پشت سر هانول و مین سو وا...

part:¹⁵یونا" معنی کاراشونو نمی فهمیدم شام تموم شد و مین سو ر...

part:¹²یونجو: سلامجیمین و تهیونگ: سلام یونجو:امشب عمو مین سو...

part:¹¹یونا:...لیا: بگو تا بهت بدمیونا: خودم پیدا می کنملیا:...

🐨: داریم رقصِ کاملاً تمرین‌شده و صیقل‌خورده‌مون رو تمرین می‌...

پارت ۳۵ فیک دور اما آشنا

رمان جیمین ( خیانت) پارت ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط