part

part:¹⁴
هانول: بفرمایید عمو جان

و همه پشت سر هانول و مین سو وارد عمارت شدند نشستن تو سالن پذیرایی

یونجو: خوش اومدین عمو جان

مین سو روبه یونا: تو کی هستی؟
هانول: اسمش...

هانول هنوز حرفش تموم نشده بود که مین سو گفت: تو مگه زبون اونی

هانول: ببخشید
یونا: می چا هستم
مین سو: اینجا چیکار میکنی
یونجو: شام آمادست بریم سرمیز این حرفا رو بزارین برای بعد
مین سو :باشه

هانول دم گوش یونجو آروم گفت: مگه به تهیونگ نگفتی ازدواجشو نگه

یونجو: یادم رفت
هانول: تو ۰ی یادت هست هوف

همه سر میز شام بودن و داشتن غذا میخوردن که مین سو گفت: راستی نگفتی اینجا چیکار میکنی
یونا: من ...
یونجو : می چا خواهرزادمه
مین سو: ازمی تاحالا چرا من ندیدمش

یونجو: آخه یه چندوقتیه که از خارج برگشته پدر مادرش فوت کردن به ما پناه آورده

مین سو: آهان... حواست هست دیگه تهیونگ که کی ازدواجتو تعین میکنه

تهیونگ: بله

تهیونگ " مردیکه عوضی

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۳)

part:¹⁵یونا" معنی کاراشونو نمی فهمیدم شام تموم شد و مین سو ر...

part:¹⁶تهیونگ: اممم مزه شکلات میدهیونا:*خنده* خیلی خب برو او...

part:¹³ یونا: تو خیلی مهربونیتهیونگ: تو بیشتر (بیچاره تهیونگ...

part:¹²یونجو: سلامجیمین و تهیونگ: سلام یونجو:امشب عمو مین سو...

#عشق_جنایت 🔪پارت31‌لیا:چه شوخی جالبی😐‌جینو:یا خداجینو:یِنا س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط