رفتیم نزدیک تر

رفتیم نزدیک تر
_چقدر اینجا قشنگه
+بزار بریم داخلش بعد میفهمی چقدر خوشگله
کلید انداخت و درو بازکرد و با نگاه مهربونش گفت
+بفرمایید داخل بانو
لبخندی زدم و رفتم داخل اونم پشت سرم اومد و درو بستید و اهههه مث بیرونش قشنگه یه کلبه کوچیک‌ و که فقط مناسب دوتا زوج بود شومینه روشن بود و توی سالن کوچیکش چند تا کاناپه بود و یکم اونور تر هم اتاق داشت و آشپزخونه رفتیم جلو تر چقدر خوبه اینجا همینطور محوش شده بودم که جونکوک از پشت بغلم کرد و سرشو روی شونه هام گذاشت
+خوشت اومد از اینجا
_معلومه که اومد خیلی قشنگه پس بگو صبح به اون زودی واسه چی رفته بودی
+میخواستم یه چند روزی با هم تنها باشیم دور از همه فقط منو تو
برگشتم سمتش و گفتم
_زود باش بگو ببینم مگه قراره چیکار کنیم ها
+خب یه کارایی منحرف (خنده)
_ایشششش(خنده)
+بیا بریم اتاقمونو نشونت بدم
_بریم
بعد کمرمو گرفت و سمت اتاق همراهیم کرد بعد وارد شدن چراغو روشن کرد و همه چیز برام نمایان شد یه اتاق کوچیک که یه پنجره بزرگ هم داشت و یه تخت دو نفره اتاقه تم سفید داشت راستش این اتاق ساده رو با اتاق مشترکمون که تو عمارت بود رو عوض نمیکنم احساس میکنم اینجا بهتره تا اون اتاق ترسناک با اون تم دارکش
_اینجا رو بیشتر از اتاقمون تو عمارت دوس دارم
+جدی من فک کردم تو از اینجا خوشت نمیاد آخه خیلی بزرگ نیس
_به اندازه دوتامون جا داره دیگه خوبه
+اممم باشه عشقم برای من فرقی نداره هر جا تو راحت باشی منم راحتم اصن هر جا که تو باشی اونجا احساس آرامش میکنم بیبی
_منم همینطور ددی
بعد لباشو سطحی بوسیدم
+خب فک کنم خسته ای میخوای یکم فیلم ببینیم
_اره ببینیم
رفتیم و دراز کشیدیم روی تخت خوبیه اتاقه به این بود که یه تلویزیون دیواری داشت بعد اینکه فیلمو گذاشت رو تخت نشست و به تاج تخت تکیه داد منم مث خودش نشستم و به تاج تخت تکیه دادم .......
نیم ساعت از فیلم گذشته بود ایششش چه فیلم‌هایی هم نگاه می‌کنه جونکوک همش جنایی و بکش بکش بود حوصلم سر رفته بود و حواسم زیاد به فیلم نبود رفتم و نشستم تو بغل کوک
+چیکار می‌کنی بیبی
_میخوام اینجا بشینم ددی خب این چه فیلمیه گذاشتی
+خوشت نمیاد
_نه اینا چیه میبینی
+از اونایی که تو میبینی که بهتره همش احساسی ان میشینی گریه میکنی واقعا سر اون فیلمای چرت و پرت
_خب اره یه بعضی هاش خیلی غمگینه ایششششش یکم احساس داشته باش
+ندارم خب اگه نگاه نمیکنی خاموشش کنم
_اره ولش کن
بعد تلویزیون رو خاموش کرد و دراز کشیدیم
_شب به خیر ددی
+شب به خیر عروسکم
و بعد بغلم کرد و همو بوسیدیم و بعد هر دو خواب رفتیم
○○○○○○○○○○●●●○○○○○○○○○○
دیدگاه ها (۶)

ات ویو:صبح روز بعد از خواب بیدار شدم چند بار پلک زدم تا بهتر...

همینطور که قدم میزدیم یهو یاد مدرسه افتادم _ددی +جانم _میگم ...

+خب تعریف کن امروز بدون من خوش گذشت _یااا این چه حرفیه، خب آ...

_مامام جونم دلم برات تنگ شده بود م.ات:منم همینطور دخترم(گریه...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 14ویو جونکوکخم شدم. نزد...

عشق رمانتیک من❤😎پارت ۱۱ویو جونکوکخیلی اعصابم به هم ریخته بود...

اینجارو بخون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط