کاش به دنیا نمیومدم
فصل 2پارت 3
3دروغ میگه من مجبورش کردم
و بعدش دوتایی جر خوردیم 😐🤣
که دوباره کویین سنگین نگاهمون کرد حتی خودمم از این نگاه ترسیدم
یکم بعد که غذارو آوردن مشقول کوفت کردنش بودم که کویین برگشت و گفت
2امم راستی
2بهت گفته بودم که بعدا میگم پسره کیه
-اوه آره بگو کیه خیلی کنجکاوم
2واقعا بگم؟
-خببب آره دیگه
2مطمئنی شوکه نمیشی
-نه بگو
2خب کیم تهیونگ
-چی
2اسم پسره کیم تهیونگه
-🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂
-داری باهام شوخی میکنی
2آخه خیارشور من با تو چه شوخی دارم
-ولی آخه...
2آخه چی
-هیچی امممم خب نمیتونم اینو هندل کنم
2ولی تو که قبلا گفتی برات مهم نیست کی باشه
-آخه منظورم از کی تهیونگ نبود
2ها چرا تهیونگ با بقیه فرق داره
-هیچی من میرم خونه مرسی بابت همه چیز
ویو کویین
هنوز تو شوک بودم به سئوک نگا کردم داشت با صورت متعجبی نگام میکرد
2الان چی شد
3اممم خب فک کنم گفت تهیونگ با بقیه فرق داره
2چه فرقی میتونه داشته باشه (خیلی فرق میتونه داشته باشه🌝)
3نمیدونم ولی اینو میدونم نظر اون اینه
2شت
3🙂🙂🙂🙂🙂🙂
2از اولشم حس میکردم یه رابطه ای بینشونه
3اووووو دارک شد
2ببین منو
2پاشو بریم مدرسه هنوز چند ساعت وقت هست باید یکاری کنیم
3چیکار
2بیا خودت میبینی
2از صندوق عقب ماشین پولم بیار
3میشه بگی می خوای چیکار کنی
2فقط کاری که میگمو بکن
ویو الی
یه تاکسی گرفتم و رفتم مدرسه بعدش پیاره شدمو بقیه راهو تا مدرسه دویدم
وقتی رسیدم به سالن اصلی اولین کسی که بهش رسیدم یونگی بود نمیدونستم تو تایم کلاس بیرون چیکار میکرد
-سلام
*سلام
-امم ببخشید تو الان نباید تو کلاس باشی؟
برگشت سمتم سرشو کج کردو زل زد تو صوزتم بعدشم گفت
*خیلی ببخشید داشتم با بابام حرف میزدم ولی یه سوال تو هم الان نباید تو بیای مدرسه بیرون کاری داشتی؟
جملش ضد حالی بود اما یکمم احساس کردم داره بهم توهین میکنه (گوووووووجه خوردی😐🤣)
-خببب من بیرون کار داشتم
*منم بیرون از کلاس کار داشتم حالا بدو برو کلاست تا از درسا عقب نمونی بدو
-🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝
رفتم سمت کلاسم
ادامه دارد.....
لایک و کامنت یادتون نره
3دروغ میگه من مجبورش کردم
و بعدش دوتایی جر خوردیم 😐🤣
که دوباره کویین سنگین نگاهمون کرد حتی خودمم از این نگاه ترسیدم
یکم بعد که غذارو آوردن مشقول کوفت کردنش بودم که کویین برگشت و گفت
2امم راستی
2بهت گفته بودم که بعدا میگم پسره کیه
-اوه آره بگو کیه خیلی کنجکاوم
2واقعا بگم؟
-خببب آره دیگه
2مطمئنی شوکه نمیشی
-نه بگو
2خب کیم تهیونگ
-چی
2اسم پسره کیم تهیونگه
-🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂
-داری باهام شوخی میکنی
2آخه خیارشور من با تو چه شوخی دارم
-ولی آخه...
2آخه چی
-هیچی امممم خب نمیتونم اینو هندل کنم
2ولی تو که قبلا گفتی برات مهم نیست کی باشه
-آخه منظورم از کی تهیونگ نبود
2ها چرا تهیونگ با بقیه فرق داره
-هیچی من میرم خونه مرسی بابت همه چیز
ویو کویین
هنوز تو شوک بودم به سئوک نگا کردم داشت با صورت متعجبی نگام میکرد
2الان چی شد
3اممم خب فک کنم گفت تهیونگ با بقیه فرق داره
2چه فرقی میتونه داشته باشه (خیلی فرق میتونه داشته باشه🌝)
3نمیدونم ولی اینو میدونم نظر اون اینه
2شت
3🙂🙂🙂🙂🙂🙂
2از اولشم حس میکردم یه رابطه ای بینشونه
3اووووو دارک شد
2ببین منو
2پاشو بریم مدرسه هنوز چند ساعت وقت هست باید یکاری کنیم
3چیکار
2بیا خودت میبینی
2از صندوق عقب ماشین پولم بیار
3میشه بگی می خوای چیکار کنی
2فقط کاری که میگمو بکن
ویو الی
یه تاکسی گرفتم و رفتم مدرسه بعدش پیاره شدمو بقیه راهو تا مدرسه دویدم
وقتی رسیدم به سالن اصلی اولین کسی که بهش رسیدم یونگی بود نمیدونستم تو تایم کلاس بیرون چیکار میکرد
-سلام
*سلام
-امم ببخشید تو الان نباید تو کلاس باشی؟
برگشت سمتم سرشو کج کردو زل زد تو صوزتم بعدشم گفت
*خیلی ببخشید داشتم با بابام حرف میزدم ولی یه سوال تو هم الان نباید تو بیای مدرسه بیرون کاری داشتی؟
جملش ضد حالی بود اما یکمم احساس کردم داره بهم توهین میکنه (گوووووووجه خوردی😐🤣)
-خببب من بیرون کار داشتم
*منم بیرون از کلاس کار داشتم حالا بدو برو کلاست تا از درسا عقب نمونی بدو
-🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝
رفتم سمت کلاسم
ادامه دارد.....
لایک و کامنت یادتون نره
۷.۰k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.