p28
اومد تو میلی متری صورتم و گفت
_بالاخره تموممیشه عشقم....
+......خب حالا...چی به تو میرسه....کمر درد میگیری!
_الان داری خرممیکنی؟
+ن..نخیر!
دستشو انداخت دور گردنم و گفت...
_بریم خونه عززیزممم...
و گونمو بوسید....
منم از قصد جای بوسشو پاک کردم
+اه...
_....
احساس میکنم وقتی جای بوسش پاک کردم قلبش شکست...چون مدل صورتش عوض شد.....
دستمو گرفته بود و تند تند راه میرفت...
اوه کاش .....اینجوری نمیکردم!
تیر کشیدنای زیر دلم داشت شروع میشد....
همیشه پریود های پر دردی داشتم....
به ماشین رسیدیم....
همیشه خودش درو برام باز میکرد ولی این سری اول خودش نشست....
زل زده بودم بهش....
_بشین دیگه.....میخوای در و باز کنم براتون؟؟؟؟
اوه....یه کم تند رفت.....همونطور که من تند رفتم!
+..الان...الان میشینم...(بغض)
_.......
پاشو گذاشت رو گاز و خیلی سریع حرکت کرد.....
+تهیونگ...
_...بله!
+چرا اینجوری شدی؟
_چجوری شدم...خودمم دیگه.. تهیونگم تهیونگ..!
+اخه خیل.....
_هیچ جوری نیستم....
خیلی سریع جلوی عمارتش ترمز زد.....
+......
_نمیخوای پیاده شی؟
+تو نم...
_چرا باید بیام خونه وقتی باید برم شرکت....
+باشه خب....تو چرا اینجوری میکنی...(بلند)
_ات برو کار دارم.....
از ماشین پیاده شدم و درو محکم کوبیدم...
+اه....مگه چیکار کردم....تقصیر خودشه!
رفتم داخل و آجوما اومد طرفم...
÷سلام دخترم!
+سلام اجوماااا....خوش اومدی...دلم برات تنگ شده بودددد....
÷منم همینطور...
تهجینو دیدم که از مبلا گرفته بود و سعی میکرد راه بره....هی میخورد زمینو و گریه میکرد!
+سلام مامانیی!
چطوری شیطونک منن؟
نشستم رو مبل و داشتم با اجوما صحبت میکردم و همزمان به تهجین شیر میدادم!.....
+آره دیگه اینجوری...
÷دخترم...نباید جای بوسشو پاکمیکردی!
خب معلومه ناراحت میشه....
اونم مرده و غرور داره!
با این حرفایی که اجوما زد بیشتر از خودم زده شدم و بغضم شکست....
÷دخترم...اینارو نگفتم که گریه کنی...
+من الان باید چیکار کنم؟(گریه)
تهجین دست از شیر خوردن کشیده بود و با اخم و تعجب داشت به من نگاه میکرد....
÷شب قراره برم خونه آقا و خانم کیم...
اگه بخواید تهجین هم میبرم....
شما میتونید تنها باشید و از دلش به هر شیوه ای که خودت دوست داری در بیاری!
+باشه!...#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
_بالاخره تموممیشه عشقم....
+......خب حالا...چی به تو میرسه....کمر درد میگیری!
_الان داری خرممیکنی؟
+ن..نخیر!
دستشو انداخت دور گردنم و گفت...
_بریم خونه عززیزممم...
و گونمو بوسید....
منم از قصد جای بوسشو پاک کردم
+اه...
_....
احساس میکنم وقتی جای بوسش پاک کردم قلبش شکست...چون مدل صورتش عوض شد.....
دستمو گرفته بود و تند تند راه میرفت...
اوه کاش .....اینجوری نمیکردم!
تیر کشیدنای زیر دلم داشت شروع میشد....
همیشه پریود های پر دردی داشتم....
به ماشین رسیدیم....
همیشه خودش درو برام باز میکرد ولی این سری اول خودش نشست....
زل زده بودم بهش....
_بشین دیگه.....میخوای در و باز کنم براتون؟؟؟؟
اوه....یه کم تند رفت.....همونطور که من تند رفتم!
+..الان...الان میشینم...(بغض)
_.......
پاشو گذاشت رو گاز و خیلی سریع حرکت کرد.....
+تهیونگ...
_...بله!
+چرا اینجوری شدی؟
_چجوری شدم...خودمم دیگه.. تهیونگم تهیونگ..!
+اخه خیل.....
_هیچ جوری نیستم....
خیلی سریع جلوی عمارتش ترمز زد.....
+......
_نمیخوای پیاده شی؟
+تو نم...
_چرا باید بیام خونه وقتی باید برم شرکت....
+باشه خب....تو چرا اینجوری میکنی...(بلند)
_ات برو کار دارم.....
از ماشین پیاده شدم و درو محکم کوبیدم...
+اه....مگه چیکار کردم....تقصیر خودشه!
رفتم داخل و آجوما اومد طرفم...
÷سلام دخترم!
+سلام اجوماااا....خوش اومدی...دلم برات تنگ شده بودددد....
÷منم همینطور...
تهجینو دیدم که از مبلا گرفته بود و سعی میکرد راه بره....هی میخورد زمینو و گریه میکرد!
+سلام مامانیی!
چطوری شیطونک منن؟
نشستم رو مبل و داشتم با اجوما صحبت میکردم و همزمان به تهجین شیر میدادم!.....
+آره دیگه اینجوری...
÷دخترم...نباید جای بوسشو پاکمیکردی!
خب معلومه ناراحت میشه....
اونم مرده و غرور داره!
با این حرفایی که اجوما زد بیشتر از خودم زده شدم و بغضم شکست....
÷دخترم...اینارو نگفتم که گریه کنی...
+من الان باید چیکار کنم؟(گریه)
تهجین دست از شیر خوردن کشیده بود و با اخم و تعجب داشت به من نگاه میکرد....
÷شب قراره برم خونه آقا و خانم کیم...
اگه بخواید تهجین هم میبرم....
شما میتونید تنها باشید و از دلش به هر شیوه ای که خودت دوست داری در بیاری!
+باشه!...#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۳۸.۹k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.