P29
P29
(شب)
ساعت ۹ شب بود....
لباسام و با یه شورتک صورتی ونیم تنه سرخابی که تقریبا یقه بازی داشت و راحتی بود عوض کردم و یه برق لب زدم...
امشب خودم شام پختم...تهجین و اجوما هم رفتن....با صدای چرخیدن کلید نگاهمو به در دادم....
از چهرش معلوم بود خیلی خستس!
+سلام عزیزم...خسته نباشی!
_سلام..مرسی....
کتش رو انداخته بود رو دستش...
استیناشو تا زده بود....
کت و پرت کرد رو مبل....
خودشم پرت کرد رو مبل و آهی کشید که نشونه خسته بودنش بود....
+خوبی..
_هوم(سرد)
وای خدا...چجوری از دلش در بیارم؟
+بیا شام....
_.......
بلند شد رفت بالا.....و بعد ۵ دقیقه اومد پایین...
اومد رو صندلی روبه روم نشست و شروع به خوردن کرد....فک کنم یه کوچولو تند شده....
+تنده؟
_............نه..
ایششش لعنتی
چرا انقدر بی اهمیتههه......
مثلا میخواستم امشب بهش حال بدم!
غذاشو خورد و بدون هیچ تشکری پا شد رفت....
ظرفا و جمع کردم و گذاشتم تو ماشین ظرفشویی....
دستگاه اسپرسو سازو روشن کردم و دو شات اسپرسو انداختم توش....
از آشپزخونه بیرون اومدم.....
رو مبل نشسته بود دستشو تکیه گاه سرش کرده بود....
داشت فوتبال نگاه میکرد....
رفتم و از پشت گونشو محکم بوسیدم....
+ته چی شده؟
_.......
_چی باید شده باشه....من اوکیم!
+رفتم جلوتر و نشستم کنارش رو مبل و بهش زل زدم....
_چیه؟ولم کنا..حوصله ندارم!
+قربون حوصلت برم من....میدونم از دستم ناراحت شدی....معذرت میخوام...هوم؟
_.....نه ناراحت نشدم....
حالا هم برو...
+تهیونگگگ!
از رو مبل بلند شدم و رفتم پست مبل وایسادم و دستامو دور گردنش حلقه کردم و رو موهاشو بوسیدم......
_.....
+تهیونگ؟
_.....
+تهیونگمن؟
_.....
رفتم جلوش وایسادم ....
_برو اونور دارم فوتبال میبینم!
+باشه...
رفتماونور و نشستم اونور مبل .....
۲۰ دقیقه بعد....
فوتبال تموم شد و زد رفت....داشت کانالارو بالا پایین میکرد....
+تهیونگ؟
_بله؟؟؟
+ناراحت نباش دیگه....صبح حالم خوب نبود...
_....
دیگه تحمل نداشتم و رفتم جلوش....رو پاهاش نشستم و دستامو دور گردنش حلقه کردم.....
فاصله صورتامون خیلی کم بود....
شوکه شد!
سرمو بردمجلو و لپشو دوباره محکم بوسیدم!!
+چقدر نرمی تو!
_...
+تهیونگ...
دیدم اهمیت نمیده....
+اهههه با تو امممااا....
_ت..تکون نخور...
+تهیونگ؟
_.......
_جانم؟
همینو میخوام....
+تو مگه از من ناراحت نیستی؟
دستمو گذاشتم رو گونشو و گونشو نوازش میکردم......
_....
+تهیونگگگ
ک دوبارهلپشو محکم بوسیدم...
(شب)
ساعت ۹ شب بود....
لباسام و با یه شورتک صورتی ونیم تنه سرخابی که تقریبا یقه بازی داشت و راحتی بود عوض کردم و یه برق لب زدم...
امشب خودم شام پختم...تهجین و اجوما هم رفتن....با صدای چرخیدن کلید نگاهمو به در دادم....
از چهرش معلوم بود خیلی خستس!
+سلام عزیزم...خسته نباشی!
_سلام..مرسی....
کتش رو انداخته بود رو دستش...
استیناشو تا زده بود....
کت و پرت کرد رو مبل....
خودشم پرت کرد رو مبل و آهی کشید که نشونه خسته بودنش بود....
+خوبی..
_هوم(سرد)
وای خدا...چجوری از دلش در بیارم؟
+بیا شام....
_.......
بلند شد رفت بالا.....و بعد ۵ دقیقه اومد پایین...
اومد رو صندلی روبه روم نشست و شروع به خوردن کرد....فک کنم یه کوچولو تند شده....
+تنده؟
_............نه..
ایششش لعنتی
چرا انقدر بی اهمیتههه......
مثلا میخواستم امشب بهش حال بدم!
غذاشو خورد و بدون هیچ تشکری پا شد رفت....
ظرفا و جمع کردم و گذاشتم تو ماشین ظرفشویی....
دستگاه اسپرسو سازو روشن کردم و دو شات اسپرسو انداختم توش....
از آشپزخونه بیرون اومدم.....
رو مبل نشسته بود دستشو تکیه گاه سرش کرده بود....
داشت فوتبال نگاه میکرد....
رفتم و از پشت گونشو محکم بوسیدم....
+ته چی شده؟
_.......
_چی باید شده باشه....من اوکیم!
+رفتم جلوتر و نشستم کنارش رو مبل و بهش زل زدم....
_چیه؟ولم کنا..حوصله ندارم!
+قربون حوصلت برم من....میدونم از دستم ناراحت شدی....معذرت میخوام...هوم؟
_.....نه ناراحت نشدم....
حالا هم برو...
+تهیونگگگ!
از رو مبل بلند شدم و رفتم پست مبل وایسادم و دستامو دور گردنش حلقه کردم و رو موهاشو بوسیدم......
_.....
+تهیونگ؟
_.....
+تهیونگمن؟
_.....
رفتم جلوش وایسادم ....
_برو اونور دارم فوتبال میبینم!
+باشه...
رفتماونور و نشستم اونور مبل .....
۲۰ دقیقه بعد....
فوتبال تموم شد و زد رفت....داشت کانالارو بالا پایین میکرد....
+تهیونگ؟
_بله؟؟؟
+ناراحت نباش دیگه....صبح حالم خوب نبود...
_....
دیگه تحمل نداشتم و رفتم جلوش....رو پاهاش نشستم و دستامو دور گردنش حلقه کردم.....
فاصله صورتامون خیلی کم بود....
شوکه شد!
سرمو بردمجلو و لپشو دوباره محکم بوسیدم!!
+چقدر نرمی تو!
_...
+تهیونگ...
دیدم اهمیت نمیده....
+اهههه با تو امممااا....
_ت..تکون نخور...
+تهیونگ؟
_.......
_جانم؟
همینو میخوام....
+تو مگه از من ناراحت نیستی؟
دستمو گذاشتم رو گونشو و گونشو نوازش میکردم......
_....
+تهیونگگگ
ک دوبارهلپشو محکم بوسیدم...
۳۰.۸k
۲۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.