عاشق رئیسم شدم♡پارت۱۷
عاشق رئیسم شدم♡پارت۱۷
ساعت ۶ صبح:
سوهی ویو:
کم کم چشامو باز کردم دیدم لباسای دیشب تنمه و لیا رو تختش خوابیده روی تخت نشستم کمی فکر کردم که یادم اومد وایییی کوک منو بوسید
دستمو گزاشتم روی لبام باورم نمیشه خیلی خوشحال بودم که یهو به خودم اومدم ای وای ما چیکار کروم خاک به سرم بلد شدم که برم لباسم رو عوض کنم قیافم دیدم که جیغ بنفشی زدم
یا خود خدا این چه ریختیه شبیه ماهی گندیده شدم رژم ماس مالی شده بود خط چشم و ریملم ماسیده بود موهامم که با جنگل هیچ فرقی نداشت رفتم حموم ۸ مین بعد در اومدم لباسم رو پوشیدم داشتم صبحانه میخودم و به دیشب فک میکرم وای سوهی نه نه نه نباید به روش بیارم طوری رفتار کنم که هیچی نشده اره که بت صدای لیا به خودم اومدم
لیا:دختر کجایی دو ساعته دارم صدات میکنم
سوهی: ها هیچ جا
لیا: چیزه من زنگ زدم به رئیسم گفتم امروز رو بهم مرخصی بده
سوهی: چرا
لیا:حال ندارم برم
سوهی: ای بابا
لیا:راستی امروز :مامان بزرگ میخواد بیاد بهمون سر بزنه
سوهی: چه خوب دیگ تو هم تنها نیستی
لیا: اره هاوووووم(خمیازه)خیلی خب دیگه من برم بخوابم
سوهی: اوهوم بای
لیا:بای
لیا رفت بالا منم رفتم تاکسی گرفتم و رفتم شرکت
کوک ویو:
مثل همیشه از خواب بیدار شدم لباسم رو پوشیدم و به سمت شرکت رفتم تو راه همش فکرم دگیر این بود که نکنه چیزی یادش نیاد ینی یادشه هوفففف اگه یادش باشه چیکا کنم ینی اونم به من فک میکنه همینطوری داشتم با خودم حرف میزدم که دیدم رسیدم ماشینم رو پارک کردم ورفتم داخل بوی اتاقم نشسته بود داشتم پرونده ها رو نگاه میکردم که چشمم به تلوزیون افتاد که داشت راجب هواشناسی میگف صداشو زیاد کردم
اخبار: امروز عصر باران شدی میباره پس شهروند های گرامی امروز چتر خودت را به همراه داشته باشن.
ای بابا خوبه حالا من ماشین دارم ینی سوهی اخبار رو دیده اگه با خودش چتر نیاورده باشه چی هوففف
سوهی ویو: از تاکسی پیاده شدم و رفتم تو شرکت آسانسور زدم و منتظر موندم که جیسو رو دیدم
جیسو:عاعا سوهی خانم چخبر چیکار میکنی با رئیس
سوهی: وای دس رو دلم نزار که کبابه من نمیدونم آخه با من چه دشمنی داره ولی چندوقتیه که بهتر شده
جیسو: خوش به حالت حداقل با ت یکم خوبه
سوهی: چطور مگه باشما خوب نیس
جیسو: هه بیا ببین چه شری را می اندازه البته از وقتی ت اومدی کمتر میپره ولی هنوز مث قبل اعصبیه بگو ببینم چیکار کردی با این رئیس ما(با خنده)
ینی منو دوس داره آی جونم نه بابا مگه میشه این همه دختر چرا من هوفف ولش کن فعلا باید این قضیه رو بپیچونم
سوهی: میگم آسانسور چرا نمیاد
جیسو: وای کلا یادم رفته بود آسانسور خراب شده
سوهی: چیی ؟حالا من چجوری برم تا طبقه ۷ ام
.......
شرایط پارت بعد:۵لایک
ساعت ۶ صبح:
سوهی ویو:
کم کم چشامو باز کردم دیدم لباسای دیشب تنمه و لیا رو تختش خوابیده روی تخت نشستم کمی فکر کردم که یادم اومد وایییی کوک منو بوسید
دستمو گزاشتم روی لبام باورم نمیشه خیلی خوشحال بودم که یهو به خودم اومدم ای وای ما چیکار کروم خاک به سرم بلد شدم که برم لباسم رو عوض کنم قیافم دیدم که جیغ بنفشی زدم
یا خود خدا این چه ریختیه شبیه ماهی گندیده شدم رژم ماس مالی شده بود خط چشم و ریملم ماسیده بود موهامم که با جنگل هیچ فرقی نداشت رفتم حموم ۸ مین بعد در اومدم لباسم رو پوشیدم داشتم صبحانه میخودم و به دیشب فک میکرم وای سوهی نه نه نه نباید به روش بیارم طوری رفتار کنم که هیچی نشده اره که بت صدای لیا به خودم اومدم
لیا:دختر کجایی دو ساعته دارم صدات میکنم
سوهی: ها هیچ جا
لیا: چیزه من زنگ زدم به رئیسم گفتم امروز رو بهم مرخصی بده
سوهی: چرا
لیا:حال ندارم برم
سوهی: ای بابا
لیا:راستی امروز :مامان بزرگ میخواد بیاد بهمون سر بزنه
سوهی: چه خوب دیگ تو هم تنها نیستی
لیا: اره هاوووووم(خمیازه)خیلی خب دیگه من برم بخوابم
سوهی: اوهوم بای
لیا:بای
لیا رفت بالا منم رفتم تاکسی گرفتم و رفتم شرکت
کوک ویو:
مثل همیشه از خواب بیدار شدم لباسم رو پوشیدم و به سمت شرکت رفتم تو راه همش فکرم دگیر این بود که نکنه چیزی یادش نیاد ینی یادشه هوفففف اگه یادش باشه چیکا کنم ینی اونم به من فک میکنه همینطوری داشتم با خودم حرف میزدم که دیدم رسیدم ماشینم رو پارک کردم ورفتم داخل بوی اتاقم نشسته بود داشتم پرونده ها رو نگاه میکردم که چشمم به تلوزیون افتاد که داشت راجب هواشناسی میگف صداشو زیاد کردم
اخبار: امروز عصر باران شدی میباره پس شهروند های گرامی امروز چتر خودت را به همراه داشته باشن.
ای بابا خوبه حالا من ماشین دارم ینی سوهی اخبار رو دیده اگه با خودش چتر نیاورده باشه چی هوففف
سوهی ویو: از تاکسی پیاده شدم و رفتم تو شرکت آسانسور زدم و منتظر موندم که جیسو رو دیدم
جیسو:عاعا سوهی خانم چخبر چیکار میکنی با رئیس
سوهی: وای دس رو دلم نزار که کبابه من نمیدونم آخه با من چه دشمنی داره ولی چندوقتیه که بهتر شده
جیسو: خوش به حالت حداقل با ت یکم خوبه
سوهی: چطور مگه باشما خوب نیس
جیسو: هه بیا ببین چه شری را می اندازه البته از وقتی ت اومدی کمتر میپره ولی هنوز مث قبل اعصبیه بگو ببینم چیکار کردی با این رئیس ما(با خنده)
ینی منو دوس داره آی جونم نه بابا مگه میشه این همه دختر چرا من هوفف ولش کن فعلا باید این قضیه رو بپیچونم
سوهی: میگم آسانسور چرا نمیاد
جیسو: وای کلا یادم رفته بود آسانسور خراب شده
سوهی: چیی ؟حالا من چجوری برم تا طبقه ۷ ام
.......
شرایط پارت بعد:۵لایک
۶.۵k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.