فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت پنجاه و شش
به دیوار اتاق ا/ت خیره شده بودم که پرستار اومد
پرستار: همونطور که پیش بینی کردیم همسرتون حاملن
∆ سقط
میخوام سقطش کنید
پرستار: خب اول باید همسرتون بهوش بیان و بعدش باید شناسنامه ی هردو شخص بررسی و همینطور یه رضایت نامه پر بشه
∆ سقطش کنید بعدا کار هاش رو انجام میدم
پرستار: ولی قربان این یه قانونه و شما نمی تونید ازش سرپیچی کنید
∆ چقدر میخوای؟
پرستار: نمیفهمم؟
∆ میگم چقدر پول برای انجام اینکار میخوای؟
پرستار: جناب فکر کردید کی هستید ؟
دارم میگم باید مراحل کار انجام بشه در ضمن فکر کردید با پول میتونید جون یه انسان رو بخرید؟
اصلا میفهمید چند تا ادم ارزوی پدر یا مادر شدن دارن که شما بدون هیچ دلیلی دارید بچه ی سالمتون رو میکشید؟(همه رو با داد گفت)
دکتر: اینجا چخبره چرا اینجا رو گذاشتید رو سرتون؟
پرستار: قربان میخوان بدون پر کردن فرم و رضایت نامه بچشون رو سقط کنن
دکتر: این اقا کجاس؟
پرستار: ایناهاش
دکتر: ج .جناب کیم شم.شمایید
چرا خبر ندادید که میاید؟
∆ میخوام اون بچه سقط بشه همین الان(عربده)
دکتر: چشم چشم اروم باشید الان میگم ترتیبش رو بدن
پرستار: قربان اون خانوم بیهوشه و این کار هم غیر قانونیه
دکتر: تو دهنت رو ببند
برو به کار های دیگه ت برس
اتاق عمل برای سقط کردن بچه اماده شده بود
در همین حین که داشتن وسایل رو اماده میکردن ا/ت کم کم چشاش رو باز کرد و هوشیاریش رو بدست اورد
- اینجا چخبره؟
اینجا کجاس؟
پرستار: چیزی نیست الان بی حسی بهتون تزریق میشه و درد رو حس نمیکنید
- راجب چی حرف میزنید؟
پرستار: بچه
قراره بچتون رو سقط کنید
- ک. کدوم بچه دارید راجب چی حرف میزنید؟
پرستار: خانم ازمایش خونتون نشون میده که حامله اید ولی شوهرتون درخواست سقط بچه رو دادن
- شوهر من در حال حاظر داخل کره نیستن
پرستار: چ.چی؟
- اون اقا کجاس میخوام ببینمش
کسی که گفته شوهرمه رو بیارید
پرستار: چشم
.
پرستار: قربان همسرتون بهوش اومدن و میخوان ببیننتون
∆ بهوش اومده؟
پرستار: بله
تهیونگ اروم به سمت اتاق ا/ت رفت
با باز شدن در ا/ت شروع به جیغ و داد کرد
- چرا گفتی بچم رو سقط کنن؟
∆ چون نباید اون بچه وجود داشته باشه
- این بچه مال من و جونگ کوکه و هیچ ربطی به تو نداره
بعد از گفتن اخرین حرفش به سمت در رفت که با عربده ای که تهیونگ کشید سر جاش خشکش زد
∆ کدوم شوهر ؟
اونی که مرده؟
- چ.چی؟
∆.......
ا/ت برگشت سمت تهیونگ و یقه ی لباسش رو داخل دستای ضعیفش گرفت و با داد گفت
- چی گفتی؟
∆ شوهرت مرده
- عوضی شوهر من زندس چرا داری دروغ میگی؟
∆ دروغی در کار نیست میخوای عکس جنازش رو نشونت بدم؟
- خفه شو
فقط خفه شو جونگ کوک بهم قول داده که برمیگرده پیشم(گریه ی شدید)
∆ چه غلطا
شوهرت مرده چرا نمیفهمی؟
پارت پنجاه و شش
به دیوار اتاق ا/ت خیره شده بودم که پرستار اومد
پرستار: همونطور که پیش بینی کردیم همسرتون حاملن
∆ سقط
میخوام سقطش کنید
پرستار: خب اول باید همسرتون بهوش بیان و بعدش باید شناسنامه ی هردو شخص بررسی و همینطور یه رضایت نامه پر بشه
∆ سقطش کنید بعدا کار هاش رو انجام میدم
پرستار: ولی قربان این یه قانونه و شما نمی تونید ازش سرپیچی کنید
∆ چقدر میخوای؟
پرستار: نمیفهمم؟
∆ میگم چقدر پول برای انجام اینکار میخوای؟
پرستار: جناب فکر کردید کی هستید ؟
دارم میگم باید مراحل کار انجام بشه در ضمن فکر کردید با پول میتونید جون یه انسان رو بخرید؟
اصلا میفهمید چند تا ادم ارزوی پدر یا مادر شدن دارن که شما بدون هیچ دلیلی دارید بچه ی سالمتون رو میکشید؟(همه رو با داد گفت)
دکتر: اینجا چخبره چرا اینجا رو گذاشتید رو سرتون؟
پرستار: قربان میخوان بدون پر کردن فرم و رضایت نامه بچشون رو سقط کنن
دکتر: این اقا کجاس؟
پرستار: ایناهاش
دکتر: ج .جناب کیم شم.شمایید
چرا خبر ندادید که میاید؟
∆ میخوام اون بچه سقط بشه همین الان(عربده)
دکتر: چشم چشم اروم باشید الان میگم ترتیبش رو بدن
پرستار: قربان اون خانوم بیهوشه و این کار هم غیر قانونیه
دکتر: تو دهنت رو ببند
برو به کار های دیگه ت برس
اتاق عمل برای سقط کردن بچه اماده شده بود
در همین حین که داشتن وسایل رو اماده میکردن ا/ت کم کم چشاش رو باز کرد و هوشیاریش رو بدست اورد
- اینجا چخبره؟
اینجا کجاس؟
پرستار: چیزی نیست الان بی حسی بهتون تزریق میشه و درد رو حس نمیکنید
- راجب چی حرف میزنید؟
پرستار: بچه
قراره بچتون رو سقط کنید
- ک. کدوم بچه دارید راجب چی حرف میزنید؟
پرستار: خانم ازمایش خونتون نشون میده که حامله اید ولی شوهرتون درخواست سقط بچه رو دادن
- شوهر من در حال حاظر داخل کره نیستن
پرستار: چ.چی؟
- اون اقا کجاس میخوام ببینمش
کسی که گفته شوهرمه رو بیارید
پرستار: چشم
.
پرستار: قربان همسرتون بهوش اومدن و میخوان ببیننتون
∆ بهوش اومده؟
پرستار: بله
تهیونگ اروم به سمت اتاق ا/ت رفت
با باز شدن در ا/ت شروع به جیغ و داد کرد
- چرا گفتی بچم رو سقط کنن؟
∆ چون نباید اون بچه وجود داشته باشه
- این بچه مال من و جونگ کوکه و هیچ ربطی به تو نداره
بعد از گفتن اخرین حرفش به سمت در رفت که با عربده ای که تهیونگ کشید سر جاش خشکش زد
∆ کدوم شوهر ؟
اونی که مرده؟
- چ.چی؟
∆.......
ا/ت برگشت سمت تهیونگ و یقه ی لباسش رو داخل دستای ضعیفش گرفت و با داد گفت
- چی گفتی؟
∆ شوهرت مرده
- عوضی شوهر من زندس چرا داری دروغ میگی؟
∆ دروغی در کار نیست میخوای عکس جنازش رو نشونت بدم؟
- خفه شو
فقط خفه شو جونگ کوک بهم قول داده که برمیگرده پیشم(گریه ی شدید)
∆ چه غلطا
شوهرت مرده چرا نمیفهمی؟
۲.۷k
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.