پارت 16 منه گناهکار
پارت 16 منه گناهکار
بهش خندیدم
ا/ت : باشه ببر فعلا بیا از اینجا بریم
اونم خندید
دنی : باشه
رفتیم سمت ماشین سوار شدیم و به سمت اداره پلیس حرکت کردیم
...........
خیلی دیر شده بود وقتی رسیدیم ساعت 5 صبح بود رفتیم داخل اداره پلیس و بعد از اینکه ازمون بازجویی کردن رفتیم خونه درو با کیلید باز کردم هر دومون خیلی خسته بودیم رفتم خودمو روس مبل پرت کردم چشمام باز نمیشد
دنی : خیلی شب سختی بود
ا/ت : هوم
چشمامو باز کردم و به دورو بر نگاه کردم چشمم خورد به اُپن دنی نبود حتما رفته دستشویی روی اپن یه نامه بود رفتم سمتش و نامه رو برداشتم و بازش کردم شروع کردم به خوندن
متن نامه :
میبینم که زنده موندید از اونی که فکر میکردم خوش شانس ترید انا دفعه بعد شانسی در کار نیست
پایان متن نامه
اون بازم اومده اینجا در که شکسته نشده پنجره ها ام که از داخل قفل بود پس چطوری اومده داخل این امکان نداره مگر اینکه کیلید داشته باشه خب کیلید از کجا پیدا کرده توی این افکارم بود که یهو صدای دنی اومد از ترس پریدم هوا و برگشتم سمتش با چشمای گرد شده زل زده بودم بهش
دنی : آروم باش منم
لباساشم عوض کرده بود و لباس راحتی پوشیده بود
ا/ت : چرا انقدر یهویی میای آدم میترسه
دنی : جز منو تو که توی این خونه کسی نیست پس چرا ترسیدی
ا/ت : داشتم فکر میکردم
چشمش افتاد به نامه تو دستم
دنی : اون چیه
نگاهمو به نامه دادم
ا/ت : این روی اپن بود
اومد سمتم و جلوم وایساد
دنی : از کیه؟
ا/ت : از کی میخواستی باشه از همونه
نامه رو ازم گرفت و شروع کرد به خوندن رفتم یه لیوان برداشتم و از یخچال یکم آب ریختم توش و خوردم
دنی : چطوری اومده توی خونه
ا/ت : داشتم به همین فکر میکردم هر چی که باشه نمیتونه بیاد فقط یه راه داره اونم اینه که کیلید داشته باشه ولی از کجا کیلید اورده
دنی : نمیدونم خیلی گیج شدم
شوگا ویو
شوگا : ایندفعه هم تونستن فرار کنن پس تو اونجا چه غلطی میکردی ( باداد )
راکان: معذرت میخوام دختره خیلی زرنگه از راهرو فرار کرده
شوگا : پس من برای چی تورو فرستادم هان
راکان : متاسفم
شوگا : برو بیرون نمیخوام ببینمت
راکان : چشم
رفت بیرون به بیرون خیره شدم و با خودم زمزمه کردم
شوگا : بازم فرار کردی اما دفعه ی بعد نمیتونی از دستم فرار کنی هر چقدرم که زرنگ باشی
بعد از کمی نگاه کردن به شهر لباسامو عوض کردم و خوابیدم
ا/ت ویو
ا/ت : منم گیج شدم همه چی نامفهومه هیچی مشخص نیست
دنی : اون میخواست مارو بکشه هدفش فقط و فقط ماییم باید بیشتر حواسمون باشه
ا/ت : اون همه جا هست همه جا
دنی : به نظرم دیگه خیلی دیر وقته بهتره بخوابیم و صبح بیدار بشیم تا بتونیم بریم سراغ بقیه کارا
ا/ت : درسته باشه پس شبت بخیر
دنی : شب بخیر
رفتم سمت اتاقم و بعد از عوض کردن لباسم خودمو روس تخت پرت کردمو و خوابیدم سریع خوابم برد چون خیلی خسته بودم
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
اسلاید دوم : لباس شوگا موقع خواب💓
اسلاید سوم : لباس دنی وقتی لباساشو با لباس راحتی عوض کرد🫂☔
اسلاید چهارم : لباس ا/ت موقع خواب ❄🤍
بهش خندیدم
ا/ت : باشه ببر فعلا بیا از اینجا بریم
اونم خندید
دنی : باشه
رفتیم سمت ماشین سوار شدیم و به سمت اداره پلیس حرکت کردیم
...........
خیلی دیر شده بود وقتی رسیدیم ساعت 5 صبح بود رفتیم داخل اداره پلیس و بعد از اینکه ازمون بازجویی کردن رفتیم خونه درو با کیلید باز کردم هر دومون خیلی خسته بودیم رفتم خودمو روس مبل پرت کردم چشمام باز نمیشد
دنی : خیلی شب سختی بود
ا/ت : هوم
چشمامو باز کردم و به دورو بر نگاه کردم چشمم خورد به اُپن دنی نبود حتما رفته دستشویی روی اپن یه نامه بود رفتم سمتش و نامه رو برداشتم و بازش کردم شروع کردم به خوندن
متن نامه :
میبینم که زنده موندید از اونی که فکر میکردم خوش شانس ترید انا دفعه بعد شانسی در کار نیست
پایان متن نامه
اون بازم اومده اینجا در که شکسته نشده پنجره ها ام که از داخل قفل بود پس چطوری اومده داخل این امکان نداره مگر اینکه کیلید داشته باشه خب کیلید از کجا پیدا کرده توی این افکارم بود که یهو صدای دنی اومد از ترس پریدم هوا و برگشتم سمتش با چشمای گرد شده زل زده بودم بهش
دنی : آروم باش منم
لباساشم عوض کرده بود و لباس راحتی پوشیده بود
ا/ت : چرا انقدر یهویی میای آدم میترسه
دنی : جز منو تو که توی این خونه کسی نیست پس چرا ترسیدی
ا/ت : داشتم فکر میکردم
چشمش افتاد به نامه تو دستم
دنی : اون چیه
نگاهمو به نامه دادم
ا/ت : این روی اپن بود
اومد سمتم و جلوم وایساد
دنی : از کیه؟
ا/ت : از کی میخواستی باشه از همونه
نامه رو ازم گرفت و شروع کرد به خوندن رفتم یه لیوان برداشتم و از یخچال یکم آب ریختم توش و خوردم
دنی : چطوری اومده توی خونه
ا/ت : داشتم به همین فکر میکردم هر چی که باشه نمیتونه بیاد فقط یه راه داره اونم اینه که کیلید داشته باشه ولی از کجا کیلید اورده
دنی : نمیدونم خیلی گیج شدم
شوگا ویو
شوگا : ایندفعه هم تونستن فرار کنن پس تو اونجا چه غلطی میکردی ( باداد )
راکان: معذرت میخوام دختره خیلی زرنگه از راهرو فرار کرده
شوگا : پس من برای چی تورو فرستادم هان
راکان : متاسفم
شوگا : برو بیرون نمیخوام ببینمت
راکان : چشم
رفت بیرون به بیرون خیره شدم و با خودم زمزمه کردم
شوگا : بازم فرار کردی اما دفعه ی بعد نمیتونی از دستم فرار کنی هر چقدرم که زرنگ باشی
بعد از کمی نگاه کردن به شهر لباسامو عوض کردم و خوابیدم
ا/ت ویو
ا/ت : منم گیج شدم همه چی نامفهومه هیچی مشخص نیست
دنی : اون میخواست مارو بکشه هدفش فقط و فقط ماییم باید بیشتر حواسمون باشه
ا/ت : اون همه جا هست همه جا
دنی : به نظرم دیگه خیلی دیر وقته بهتره بخوابیم و صبح بیدار بشیم تا بتونیم بریم سراغ بقیه کارا
ا/ت : درسته باشه پس شبت بخیر
دنی : شب بخیر
رفتم سمت اتاقم و بعد از عوض کردن لباسم خودمو روس تخت پرت کردمو و خوابیدم سریع خوابم برد چون خیلی خسته بودم
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
اسلاید دوم : لباس شوگا موقع خواب💓
اسلاید سوم : لباس دنی وقتی لباساشو با لباس راحتی عوض کرد🫂☔
اسلاید چهارم : لباس ا/ت موقع خواب ❄🤍
۴۵.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.