کوچولویه دوست داشتنی من 💜✨

#کوچولویه_دوست_داشتنی_من 💜✨
#پارت2

ا.ت ویو
صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم دیدم ساعت شیش صبحه هوففففف نه نمیخوام برم سر کار ایشششش
با لیا رفتیم صبحانه خوردیم و لباسامونو پوشیدیم که شد ساعت هفت رفتیم کفشامونو پوشیدیم و راه افتادیم به سمت کافه
(پایان فلش بک)
*سلااام خوش اومدین بیاین پیشبنداتونو بپوشین برا کا آماده باش بیب
ببین منو سوجون اگ...
-اهم اهم... مثلا سر کاریم سوجون انقد ا.تو اذیت نکن ا.ت توهم بش اهمیت نده
ایششش... بده من ببینم
*بفرمایید
گمشو
-انقد جرو بحث نکنید
به من چه خودش اول شروع میکنه
داشتیم دعوا میکردیم که یهو لیا داد زد
-بسهههههههههه
هر دومون ساکت شدیم
*ا.ت... ب... بریم تا این روانی نشده
موافقم تو بالاخره یه حرف درس زدی
داشتیم کارمونو میکردیم که یهو یه پسر جذاب اومد تو بفرمایید چی میل داری
×رفتم تو یه کافه که یه دختر خوشگل اومد سمتم
×قهوه
چشم الان میارم
(بعد از کار)
-هوففف ا.ت کار تموم شد دیگه میتونیم بریم خونه من میرم کیفمو بردارمو بیام
باشه
لیا رفت منم موندم اونجا تا کیفشو برداره و بیاد
-بریم
*بای بای خوشگلا
ببنددددددد
خواستم برم بیرون که یهو...
──────