کوچولویه دوست داشتنی من
#کوچولویه_دوست_داشتنی_من
پارت 4
روز سه شنبه
بیدار شدم دیدم ساعت 5
ات: ایششش لعنتیی لیااااا بیدار شووووو
لیا: با من چیکار داری زنیکه خوابم میاد
ات: بلند شو باهم بریم کافه بدم گشنمه بیا صبحانه بیار برام
لیا: مگ نوکرتم با خدمت کار خونتون اشتباه گرفتی منو بیب
ات: تروخودا لیا عشقممم بیا بریم من حوصله اون سوجون عنو ندارم تا برم دستو صورتمو بشورم بلند شده باشیا
لیا: باشه باشه مخمو بردی میام
ات: بوص ب کله تاست
کوک ویو
اخ سرممم پاشم برم یه کافی بخورم نه حسش نی تو خونه درست کنم برم همون کافیشاپه هم ات و ببینم هم یه چی بخورم
(مردک زود پسر خاله نشو😑)
ات ویو
اخیششش بلاخره رسیدیم لعنتی ماشینم خراب شدااا
لیا: دختر ت مارو کشتیی ننه قضی کوچولووو
ات: زهر مار زنیکه
سوجون میاد بیرون
: به به خانوم لجباز و خاهز ادم فروشم
ات: بکش کنار میخام رد شم
سوجون: چشم بانویه من
لیا: کاپل جذابی میشیداااا🥹
ات وسوجون باهم گفتن(مرضضضض نمک دون)
بعد ب هم نگاه کردن سوجون یه لبخند زد ات اخم کرد
خوب برین داخل ک کلی کار داریم ات خانوم
کوک وارد کافیشاپ میشه با ورود کوک ات و لیا به طرف در برمیگرذن
لیا: برگانم چقدر جذابه وایییی کراش زدممممم
ات: اره جذابه خیلی
لیا: فک کنم به هم بیاین
ات: هااا چییی نهههههه
کوک: سلام خانوم ات
ات: س. س.... سلامم چیمیل دارید
کوک: خوب قهوه لطفان
ات: سوجوننن ی قهوه؟ ببخشید قهوه سرد یا داغ
کوک: سرد
ات به علامت اوکی سر تکون داد و سوجونو صدا زد و قهوه کوکو داد
همون لحظع صدایه زنگوله در اومد یه دخترو پسر وارد کافه شدن
سوجون سلام داد
لیا رو کاناپه طبقه بالا لم داده بود ک چشمش به اکسش میوفته
یعنی.....
پارت 4
روز سه شنبه
بیدار شدم دیدم ساعت 5
ات: ایششش لعنتیی لیااااا بیدار شووووو
لیا: با من چیکار داری زنیکه خوابم میاد
ات: بلند شو باهم بریم کافه بدم گشنمه بیا صبحانه بیار برام
لیا: مگ نوکرتم با خدمت کار خونتون اشتباه گرفتی منو بیب
ات: تروخودا لیا عشقممم بیا بریم من حوصله اون سوجون عنو ندارم تا برم دستو صورتمو بشورم بلند شده باشیا
لیا: باشه باشه مخمو بردی میام
ات: بوص ب کله تاست
کوک ویو
اخ سرممم پاشم برم یه کافی بخورم نه حسش نی تو خونه درست کنم برم همون کافیشاپه هم ات و ببینم هم یه چی بخورم
(مردک زود پسر خاله نشو😑)
ات ویو
اخیششش بلاخره رسیدیم لعنتی ماشینم خراب شدااا
لیا: دختر ت مارو کشتیی ننه قضی کوچولووو
ات: زهر مار زنیکه
سوجون میاد بیرون
: به به خانوم لجباز و خاهز ادم فروشم
ات: بکش کنار میخام رد شم
سوجون: چشم بانویه من
لیا: کاپل جذابی میشیداااا🥹
ات وسوجون باهم گفتن(مرضضضض نمک دون)
بعد ب هم نگاه کردن سوجون یه لبخند زد ات اخم کرد
خوب برین داخل ک کلی کار داریم ات خانوم
کوک وارد کافیشاپ میشه با ورود کوک ات و لیا به طرف در برمیگرذن
لیا: برگانم چقدر جذابه وایییی کراش زدممممم
ات: اره جذابه خیلی
لیا: فک کنم به هم بیاین
ات: هااا چییی نهههههه
کوک: سلام خانوم ات
ات: س. س.... سلامم چیمیل دارید
کوک: خوب قهوه لطفان
ات: سوجوننن ی قهوه؟ ببخشید قهوه سرد یا داغ
کوک: سرد
ات به علامت اوکی سر تکون داد و سوجونو صدا زد و قهوه کوکو داد
همون لحظع صدایه زنگوله در اومد یه دخترو پسر وارد کافه شدن
سوجون سلام داد
لیا رو کاناپه طبقه بالا لم داده بود ک چشمش به اکسش میوفته
یعنی.....
۵.۱k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.