*Dance in the sunset*PT15
سوار شدیم و حرکت کردیم سمت ادرسی که بهمون داده بودن اوففف چقدر از شهر دوره.وقتی رسیدیم ماشینمون رو پارک کردیم و رفتیم توی خونه ای که درش باز بود و دوتا بادیگارد دم درش وایساده بودن. همه بودن. یه میز پیدا کردیم و نشستیم.
-گارسون.
گارسون:بله جناب
-یه شراب قرمز با دوتا لیوان.ممنون
گارسون:حتما
بعد چند مین همینجوری که داشتم با تهیونگ حرف میزدم گارسون شرابمون رو اورد برای خودم ریختم و یکم ازش خوردم...همینجوری اونجا بودیم یخورده رقصیدم با بقیه یخورده هم نشسته بودیم.
+تهیونگ من میرم دستشویی باشه
-اهوم
رفتم سمت دستشویی.کارمو انجام دادم داشتم جلوی ینه موهامو درست میکردم که سرم داشت تیر کشید و حالت تهو بهم دست داد. دست خودم نبود.بالا اوردم.همینجور بالا میوردم.وقتی اروم تر شدم دیگه نمیتونستم راه برم و روی پاهام وایسم.کنار دیوار نشستم و سرم رو توی دستام گرفتم.
*تهیونگ ویو*
ا/ت رفت دستشویی منم منتظرش بودم.که دیدم خلی وقت شده.رفتم سمت دستشویی که دیدم کنار دیوار نشسته و سرش رو توی دستاش گرفته. با دو رفتم سمتش
-ا/ت...ا/تم خوبی؟
-چیشدی
+.حا حالم بده.سرم تیر میکشه.میشه بریم؟
-اهوم چیشد.الان خوبی.وایسا ببینم بالا اوردی
+اهوم
ا/ت رو بلند کردم اما اونقدر حالش بد بود که نتونست روی پاهاش وایسه براید بغلش کردم و رفتم سمت میزمون کیف و کتش برداشتم و رفتم بیرون و سمت ماشین گذاشتمش روی صندلی و سوار ماشین شدم.ب سرعت خیلی بالایی به سمت بیمارستان حرکت میکردم که صدای ضعیفی شنیدم که میگفت
+تهیونگ دوباهر حالم داره بد میشه.(اروم)
-الان یجا وایمیستم
چون از شهر یجورایی دور بود زدم کنار ا/ت از ماشین پیاده شد.منم همینطور همینطوری بالا میورد.با دستم پشتشو ماساژمیدادم
-ا/ت...مشکلی نیست بالا بیار.من پیشتم.چیزی نیست
یکم که اروم تر شد گفت
+س.س.سردمه.
-بیا فعلا کت منو بگیر.
کتمو انداختم روی پشتش یکم که اروم تر شد سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت بیمارستان.ا/ت خوابش برده بود. منم با تام سرعت میروندم سمت بیمارستان.وقتی رسیدیم .پیاده شدم ا/ت رو براید استایل بغل کردم و بردمش توی بیمارستان یکی از پسرتار ها اومد سمتم و گفت
پرستار:میتونم کمکتون کنم؟
-حالش بد شد و بل اورد چیکار کنم؟
پرستار:دنبالم بیاین
دنبال سر پرستار رفتم توی یکی از اتاقا ا/ت رو گذاشتم روی تخت و روی صندلی کنار تخت نشستم پرستار رفت و بعد چند مین دکتر اومد توی اتاق
دکتر:خب چیشده؟
-حالش بد شدو خیلی بالا اورد
دکتر:چیاخوردن میدونید؟
-از ظهر که ناهار پیتزا خوردیم.دیگه هیچی نخورد تا امشب که یکم الکل خورد.
دکتر:اهان.ما ازشون ازمایش میگیریم به احتمال خیلی زیاد مسمومیت غذایی شدن.
-اهان و جواب ازمایشا؟
دکتر:یا همین امشب یا فردا صبح فعلا یه سرم تقویتی وصل میکنیم
-ممنون
دکتر یه سرنگ برداشت و از ا/ت خون گرفت و رفت و بعد چندمین یه پرستار اومد و به ا/ت سرم وصل کرد و رفت
همونجا روی کاناپه ی کنار اتاق نشستم.که متوجه شدم ا/ت داره صدام میزنه
+تهیونگ
-بله بله...ممن اینجام
-خوبی؟بهتری؟
+اهوم فقط سر درد دارم.وایسا دکتر چی گفت؟
-گفت شاید مسمومیت غذایی باشه فعلا ازت یه ازمایش گرفته.یا امشب یا فردا صبح معلوم میشه
+وایسا یعنی تا فردا صبح باید اینجا بمونم
-اوهوم
+من بیمارستان دوست ندارممم
-یااا بچه نباش باید زودی خوب بشی
+من از بیمارستان واقعا خوشم نمیاددد
-زود میگذره
+اما...
-هیشششش بخواب
+باشه
ا/ت خوابید و منم نشستم روی کاناپه ی کنار اتاق و چشمام رو بستم و خوابم برد
-گارسون.
گارسون:بله جناب
-یه شراب قرمز با دوتا لیوان.ممنون
گارسون:حتما
بعد چند مین همینجوری که داشتم با تهیونگ حرف میزدم گارسون شرابمون رو اورد برای خودم ریختم و یکم ازش خوردم...همینجوری اونجا بودیم یخورده رقصیدم با بقیه یخورده هم نشسته بودیم.
+تهیونگ من میرم دستشویی باشه
-اهوم
رفتم سمت دستشویی.کارمو انجام دادم داشتم جلوی ینه موهامو درست میکردم که سرم داشت تیر کشید و حالت تهو بهم دست داد. دست خودم نبود.بالا اوردم.همینجور بالا میوردم.وقتی اروم تر شدم دیگه نمیتونستم راه برم و روی پاهام وایسم.کنار دیوار نشستم و سرم رو توی دستام گرفتم.
*تهیونگ ویو*
ا/ت رفت دستشویی منم منتظرش بودم.که دیدم خلی وقت شده.رفتم سمت دستشویی که دیدم کنار دیوار نشسته و سرش رو توی دستاش گرفته. با دو رفتم سمتش
-ا/ت...ا/تم خوبی؟
-چیشدی
+.حا حالم بده.سرم تیر میکشه.میشه بریم؟
-اهوم چیشد.الان خوبی.وایسا ببینم بالا اوردی
+اهوم
ا/ت رو بلند کردم اما اونقدر حالش بد بود که نتونست روی پاهاش وایسه براید بغلش کردم و رفتم سمت میزمون کیف و کتش برداشتم و رفتم بیرون و سمت ماشین گذاشتمش روی صندلی و سوار ماشین شدم.ب سرعت خیلی بالایی به سمت بیمارستان حرکت میکردم که صدای ضعیفی شنیدم که میگفت
+تهیونگ دوباهر حالم داره بد میشه.(اروم)
-الان یجا وایمیستم
چون از شهر یجورایی دور بود زدم کنار ا/ت از ماشین پیاده شد.منم همینطور همینطوری بالا میورد.با دستم پشتشو ماساژمیدادم
-ا/ت...مشکلی نیست بالا بیار.من پیشتم.چیزی نیست
یکم که اروم تر شد گفت
+س.س.سردمه.
-بیا فعلا کت منو بگیر.
کتمو انداختم روی پشتش یکم که اروم تر شد سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت بیمارستان.ا/ت خوابش برده بود. منم با تام سرعت میروندم سمت بیمارستان.وقتی رسیدیم .پیاده شدم ا/ت رو براید استایل بغل کردم و بردمش توی بیمارستان یکی از پسرتار ها اومد سمتم و گفت
پرستار:میتونم کمکتون کنم؟
-حالش بد شد و بل اورد چیکار کنم؟
پرستار:دنبالم بیاین
دنبال سر پرستار رفتم توی یکی از اتاقا ا/ت رو گذاشتم روی تخت و روی صندلی کنار تخت نشستم پرستار رفت و بعد چند مین دکتر اومد توی اتاق
دکتر:خب چیشده؟
-حالش بد شدو خیلی بالا اورد
دکتر:چیاخوردن میدونید؟
-از ظهر که ناهار پیتزا خوردیم.دیگه هیچی نخورد تا امشب که یکم الکل خورد.
دکتر:اهان.ما ازشون ازمایش میگیریم به احتمال خیلی زیاد مسمومیت غذایی شدن.
-اهان و جواب ازمایشا؟
دکتر:یا همین امشب یا فردا صبح فعلا یه سرم تقویتی وصل میکنیم
-ممنون
دکتر یه سرنگ برداشت و از ا/ت خون گرفت و رفت و بعد چندمین یه پرستار اومد و به ا/ت سرم وصل کرد و رفت
همونجا روی کاناپه ی کنار اتاق نشستم.که متوجه شدم ا/ت داره صدام میزنه
+تهیونگ
-بله بله...ممن اینجام
-خوبی؟بهتری؟
+اهوم فقط سر درد دارم.وایسا دکتر چی گفت؟
-گفت شاید مسمومیت غذایی باشه فعلا ازت یه ازمایش گرفته.یا امشب یا فردا صبح معلوم میشه
+وایسا یعنی تا فردا صبح باید اینجا بمونم
-اوهوم
+من بیمارستان دوست ندارممم
-یااا بچه نباش باید زودی خوب بشی
+من از بیمارستان واقعا خوشم نمیاددد
-زود میگذره
+اما...
-هیشششش بخواب
+باشه
ا/ت خوابید و منم نشستم روی کاناپه ی کنار اتاق و چشمام رو بستم و خوابم برد
۸.۶k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.