*Dance in the sunset*PT14
نفس عمیقی کشیدم دست هم دیگه ر گرفتیم و رفتیم روی استیج همه برامون دست میزدن داشتم به تماشاچی ها نگاه میکردم که...پدرم و اون زن عوضیش رو دیدم توجه ای نگردم اهنگ رو پلی کردن و شروع کردیم اجرا کردن. رقصی که باید انجام میددیم همینجوریش سخت بود.ولی توی لباس باله حت سخت ترم میشد..
اجرامون تموم شد تعضیمی کردیم که مجری اومدو میکروفن رو داد دست تهیونگ.تهیونگ لبخندی زد و سروع کرد فرانسوی حرف زدن
-امم خب سلام...امیدوارم که از اجرامون خوشتون اومده باشه...خب حقیقتش حرفی برای زدن ندارم اما میخوام یه خبر خوب بهتون بدم.اول بگم اهمیت نمیدم که هیت میدین فوش میدین یا چی.. منو ا/ت یعنی همین خانم که کنارم وایساده قرار میزاریم
همین که اینو گفت سالن از صدای دست و جیغ رفت روی هوا تهیونگ داشت حرف میزد و میگفت
-سال نوع خوبی براتوو ارزو میکم و...(ادامه ی حرفاش با خودتون)
پاهام درد گرفته بود دلممم همینطور. فقط دلم میخواست حرفای تهیونگ تموم شه که بتونیم بریم بک استیج.
-خب خستتون نمیکنم چون هنوز اجراهای زیادی مونده.
تعضیمی کردیم و رفتیم بک استیج. همین که رسیدیم.نتونستم خودمو کنترل کنم و روی پاهام فرود اومدم.
*تهیونگ ویو*
وقتی روی ستیج بودیم متوجه ی حال بد ا/ت شده بودم.نفساش نامنظم بود و رنگش پریده بود.وقتی اومدیم بک استیج حالش بد شد. چندتا استف اومدن پیشش و معاینش کردن و کارای لازم رو کردن.
استف رو به تهیونگ:چیزیش نیست فقط چون غذا نخورده بود.و رقص خیلی سخت بوده حالش بد شده
-اهان ممنون
ا/ت رو برادی استایل بغل کردم و بردمش سمت اتاقی که بهمون داده بودن گذشتمش روی کاناپه و خودم هم کف زمین ولو شدم به سقف خیره بودم که با صدی ضعیف ا/ت به خودم اومدم
+تهیونگ؟
-عا...بهوش اومدی؟
+اهوم
-یا بیشتر مراقب خودت باش.چرا اخه از صبح که صبحونه خوردی دیگه چیزی نخوردی ها؟
+خب فک نمیکردم حالم بد بشه
-یااا بیشتر مرقب باش.
+حالا که حالم خوبه
-خب نظرت چیه که باهم بریم بیرونو شام بخوریم.به هرحال امشب کریسمسه.
+خوبه ولی قبلش صبر کن این گریم رو پاک کنم اوک
-باشه
لباسامونو عوض کردیم و لباسای خودمون رو پوشیدیم ا/ت هم با پد ارایش پاککنی که با خودش اورده بود ارایش هاشو پاک کرد. رفتیم بک استیج و از بقیه خدافظی کردیم که فابیو اومد سمتمون و گفت
فابیو: به همین زودی دارین میرین؟
-ههه...ره خب خب اجرامون تموم شده.گفتیم شب کریسمس رو باهم جشن بگیریم
فابیو:باشه خوش بگذره
-سال نوع خوبی داشته باشین
فابیو:همینطور...
از همه خدافظی کردیم و رفتیم.از سالن رفتیم بیرون که یه خانم و اقا که بین تماشاچی ها دیده بودیمشون اومدن سمتمون
پدرا/ت:او...میبینم که دترم بزرگ شده
-ا/ت این چی میگه
*ا/ت ویو*
وای اون دوتا عوضی همه چا هستن اخه چرااااا.
+لشون کن بیا بریم ته
زدمشون کنار که پدرم دستمو کشید و گفت
پ ا/ت:اخه ادم با پدر مادرش اینجوری رفتار میکنه
نامادری ا/ت:دخترم چرا اینجوری میکنی
اینو که گفت از کوره در رفتم
+یااا...فقط خفه شید.خفه شین.اولا شم هیچ حقی ندارین که به من بگین دخترم چون .نه تو برام پدری کردی نه تو میخواستی که برام مادری کنی.تو فقط به خاطر یه عوضی منو گذاشتی پرورشگاه
پ و ن/م. ا/ت:معذرت میخواین
+معذرت میخواین.اوومم پس که معذرت میخواین...خیلی دیره.خیلی خیلی دیره
پ ا/ت:اما...
-اقای محترم شما قبول کنید که بخاطر یه زن دیگه که معلوم نیست زیرخواب چندنفر دیگه بود دخترتون رو ول کردینو شما خانوم شما هم هیچ حق مادری به گردن ندارین.الانم من ا/تو به سرپرستی گرفتم و رسما پدرشم.
تهیونگ مچ دستمو گرفت و کشد دنبال خودش و رفتیم سممت ماشین و سوارماشین شدیم تهیونگ کلیدارو قبل از الکس گرفته بود.نشتیم توی ماشین تهیونگ دستمو گرفتو گفت
-ا/ت خوبی؟
+عا اره.ولی وایسا تو منو به سرپرستی گرفتی.پدرمییی؟
-من نه ولی خب باید یچی میگفت ولمون کنن دیگه نه؟
+اهوم
اجرامون تموم شد تعضیمی کردیم که مجری اومدو میکروفن رو داد دست تهیونگ.تهیونگ لبخندی زد و سروع کرد فرانسوی حرف زدن
-امم خب سلام...امیدوارم که از اجرامون خوشتون اومده باشه...خب حقیقتش حرفی برای زدن ندارم اما میخوام یه خبر خوب بهتون بدم.اول بگم اهمیت نمیدم که هیت میدین فوش میدین یا چی.. منو ا/ت یعنی همین خانم که کنارم وایساده قرار میزاریم
همین که اینو گفت سالن از صدای دست و جیغ رفت روی هوا تهیونگ داشت حرف میزد و میگفت
-سال نوع خوبی براتوو ارزو میکم و...(ادامه ی حرفاش با خودتون)
پاهام درد گرفته بود دلممم همینطور. فقط دلم میخواست حرفای تهیونگ تموم شه که بتونیم بریم بک استیج.
-خب خستتون نمیکنم چون هنوز اجراهای زیادی مونده.
تعضیمی کردیم و رفتیم بک استیج. همین که رسیدیم.نتونستم خودمو کنترل کنم و روی پاهام فرود اومدم.
*تهیونگ ویو*
وقتی روی ستیج بودیم متوجه ی حال بد ا/ت شده بودم.نفساش نامنظم بود و رنگش پریده بود.وقتی اومدیم بک استیج حالش بد شد. چندتا استف اومدن پیشش و معاینش کردن و کارای لازم رو کردن.
استف رو به تهیونگ:چیزیش نیست فقط چون غذا نخورده بود.و رقص خیلی سخت بوده حالش بد شده
-اهان ممنون
ا/ت رو برادی استایل بغل کردم و بردمش سمت اتاقی که بهمون داده بودن گذشتمش روی کاناپه و خودم هم کف زمین ولو شدم به سقف خیره بودم که با صدی ضعیف ا/ت به خودم اومدم
+تهیونگ؟
-عا...بهوش اومدی؟
+اهوم
-یا بیشتر مراقب خودت باش.چرا اخه از صبح که صبحونه خوردی دیگه چیزی نخوردی ها؟
+خب فک نمیکردم حالم بد بشه
-یااا بیشتر مرقب باش.
+حالا که حالم خوبه
-خب نظرت چیه که باهم بریم بیرونو شام بخوریم.به هرحال امشب کریسمسه.
+خوبه ولی قبلش صبر کن این گریم رو پاک کنم اوک
-باشه
لباسامونو عوض کردیم و لباسای خودمون رو پوشیدیم ا/ت هم با پد ارایش پاککنی که با خودش اورده بود ارایش هاشو پاک کرد. رفتیم بک استیج و از بقیه خدافظی کردیم که فابیو اومد سمتمون و گفت
فابیو: به همین زودی دارین میرین؟
-ههه...ره خب خب اجرامون تموم شده.گفتیم شب کریسمس رو باهم جشن بگیریم
فابیو:باشه خوش بگذره
-سال نوع خوبی داشته باشین
فابیو:همینطور...
از همه خدافظی کردیم و رفتیم.از سالن رفتیم بیرون که یه خانم و اقا که بین تماشاچی ها دیده بودیمشون اومدن سمتمون
پدرا/ت:او...میبینم که دترم بزرگ شده
-ا/ت این چی میگه
*ا/ت ویو*
وای اون دوتا عوضی همه چا هستن اخه چرااااا.
+لشون کن بیا بریم ته
زدمشون کنار که پدرم دستمو کشید و گفت
پ ا/ت:اخه ادم با پدر مادرش اینجوری رفتار میکنه
نامادری ا/ت:دخترم چرا اینجوری میکنی
اینو که گفت از کوره در رفتم
+یااا...فقط خفه شید.خفه شین.اولا شم هیچ حقی ندارین که به من بگین دخترم چون .نه تو برام پدری کردی نه تو میخواستی که برام مادری کنی.تو فقط به خاطر یه عوضی منو گذاشتی پرورشگاه
پ و ن/م. ا/ت:معذرت میخواین
+معذرت میخواین.اوومم پس که معذرت میخواین...خیلی دیره.خیلی خیلی دیره
پ ا/ت:اما...
-اقای محترم شما قبول کنید که بخاطر یه زن دیگه که معلوم نیست زیرخواب چندنفر دیگه بود دخترتون رو ول کردینو شما خانوم شما هم هیچ حق مادری به گردن ندارین.الانم من ا/تو به سرپرستی گرفتم و رسما پدرشم.
تهیونگ مچ دستمو گرفت و کشد دنبال خودش و رفتیم سممت ماشین و سوارماشین شدیم تهیونگ کلیدارو قبل از الکس گرفته بود.نشتیم توی ماشین تهیونگ دستمو گرفتو گفت
-ا/ت خوبی؟
+عا اره.ولی وایسا تو منو به سرپرستی گرفتی.پدرمییی؟
-من نه ولی خب باید یچی میگفت ولمون کنن دیگه نه؟
+اهوم
۸.۷k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.