^Love on a rainy night^
پارت ۲_
معلم وارد کلاس شد
معلم : تا وقتی انظباطو رعایت کنید توی جاهاتون تغییری ایجاد نمیکنم ؛ حضور غیاب میکنیم
مین یه ری؟
+حاضر
لی جانسوک؟(یکی از دانش آموزا)
_حاضر
.............
وانگ چانبین؟
÷حاضر
چی ؟ صب کن ببینم ، وانگ چانبییییننننن؟؟؟
یعنی چیییی ؟
چانبین برگشتهههههه؟؟
اگه لیسونگ بفهمه بیچاره میشمممم
بهم اعتماد کرده بووودد
اعصابم بخاطر برگشت چانبین خیلی خورد بود و هیچی از درس نفهمیدم ، با صدای زنگ از افکارم در اومدمو با یهری رفتیم پایین
یهری : چی شده ؟ چرا انقدر پکری؟
سونی : چانبین برگشته و نمیدونم چه غلطی باید بکنمممممم
یهری : چیییییی؟؟؟ لیسونگ بفهمه بدبختتتت میشی ، تا دو روز دیگه شایعهش مدرسه رو پر میکنه ، چیکار میخوای بکنی؟
سونی و دوستاش از دور اومد سمتمون ، با پام به یهری کوبیدم که خفه شه
لیسونگ ، هیسان و رینهو
چیییی؟؟؟؟ رینهووووو؟؟؟؟؟
رینهو بغل دستی چانبینههههه
الان همهچیو به لیسونگ میگهههههه
بدو بدو رفتم سمتشون و دست رینهو رو گرفتمو کشیدمش یه گوشه
همه بهم زل زدن
به دستم نگاه کرد ، سریع دستمو از رو دستش برداشتم که بیشتر از این معذب نشه
+ببخشید ، قضیه برگشتن چانبین .....
_چانبین؟ خب .....
+میشه به لیسونگ نگید؟ (گفته بودم که لیسونگ و هیسان دوازدهمن و سونی ، رینهو و یهری یازدهمن)
_خودش که میفهمه
+میدونم .... باز دیرتر میفهمه ، تا اون موقع یه فکری میکنم
_خب ، مشکلت با چانبین چیه؟
+راستش.....
راستش چانبین دوست پسر قبلی من بود
_خب ؟
+و یه سری شایعه مزخرف راجع به من توی مدرسه پر کرده بود
خب.... چیزای خیلی بد بودن ، وحشتناک !
لیسونگ خیلی اذیت شد و حرف شنید
حدودا ۱ ساله که رفته بود استرالیا
ولی نمیدونم چی شده که برگشته
الان اگه لیسونگ بفهمه دوباره بهم میریزه و قطعا یه دعوای اساسی بینشون پیش میاد
_خببب..... میتونی خودت حلش کنی؟
میشه لدددفن حمایت کنید ؟
برای اینکه وارد ماجرا بشیم تصمیم گرفتمیه چند پارت بذارم واستون اول
اگه حمایت نکنید نمیذارمش کلن♡
#رمان
#بی_تی_اس
#رمان_عاشقانه
#رمان_فانتزی
#مدرسه
#دبیرستان
#ویسگون
#فیک
معلم وارد کلاس شد
معلم : تا وقتی انظباطو رعایت کنید توی جاهاتون تغییری ایجاد نمیکنم ؛ حضور غیاب میکنیم
مین یه ری؟
+حاضر
لی جانسوک؟(یکی از دانش آموزا)
_حاضر
.............
وانگ چانبین؟
÷حاضر
چی ؟ صب کن ببینم ، وانگ چانبییییننننن؟؟؟
یعنی چیییی ؟
چانبین برگشتهههههه؟؟
اگه لیسونگ بفهمه بیچاره میشمممم
بهم اعتماد کرده بووودد
اعصابم بخاطر برگشت چانبین خیلی خورد بود و هیچی از درس نفهمیدم ، با صدای زنگ از افکارم در اومدمو با یهری رفتیم پایین
یهری : چی شده ؟ چرا انقدر پکری؟
سونی : چانبین برگشته و نمیدونم چه غلطی باید بکنمممممم
یهری : چیییییی؟؟؟ لیسونگ بفهمه بدبختتتت میشی ، تا دو روز دیگه شایعهش مدرسه رو پر میکنه ، چیکار میخوای بکنی؟
سونی و دوستاش از دور اومد سمتمون ، با پام به یهری کوبیدم که خفه شه
لیسونگ ، هیسان و رینهو
چیییی؟؟؟؟ رینهووووو؟؟؟؟؟
رینهو بغل دستی چانبینههههه
الان همهچیو به لیسونگ میگهههههه
بدو بدو رفتم سمتشون و دست رینهو رو گرفتمو کشیدمش یه گوشه
همه بهم زل زدن
به دستم نگاه کرد ، سریع دستمو از رو دستش برداشتم که بیشتر از این معذب نشه
+ببخشید ، قضیه برگشتن چانبین .....
_چانبین؟ خب .....
+میشه به لیسونگ نگید؟ (گفته بودم که لیسونگ و هیسان دوازدهمن و سونی ، رینهو و یهری یازدهمن)
_خودش که میفهمه
+میدونم .... باز دیرتر میفهمه ، تا اون موقع یه فکری میکنم
_خب ، مشکلت با چانبین چیه؟
+راستش.....
راستش چانبین دوست پسر قبلی من بود
_خب ؟
+و یه سری شایعه مزخرف راجع به من توی مدرسه پر کرده بود
خب.... چیزای خیلی بد بودن ، وحشتناک !
لیسونگ خیلی اذیت شد و حرف شنید
حدودا ۱ ساله که رفته بود استرالیا
ولی نمیدونم چی شده که برگشته
الان اگه لیسونگ بفهمه دوباره بهم میریزه و قطعا یه دعوای اساسی بینشون پیش میاد
_خببب..... میتونی خودت حلش کنی؟
میشه لدددفن حمایت کنید ؟
برای اینکه وارد ماجرا بشیم تصمیم گرفتمیه چند پارت بذارم واستون اول
اگه حمایت نکنید نمیذارمش کلن♡
#رمان
#بی_تی_اس
#رمان_عاشقانه
#رمان_فانتزی
#مدرسه
#دبیرستان
#ویسگون
#فیک
۴.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.